دکتر محمدرضا سنگری، معلم برجسته و پژوهشگر بنام فرهنگ عاشورا و ادب فارسی، علاوه بر تألیف و گردآوری آثار متعدد مکتوب، از سخنرانان توانمند و پرشنونده در سطح کشور است. سخنرانیهای او همواره با استقبال گسترده مخاطبان همراه میشود و به دلیل ژرفای علمی، گستردگی مطالعات و قدرت بیان وی، مورد توجه و تحسین همگان بوده است.
سخنرانیهای دکتر سنگری اکثراً در موضوعات ادبی و مذهبی بوده است، و بخش قابل توجهی از آن به عاشورا و قیام امام حسین (ع) اختصاص یافته است. وی در خطابههای پرشورش، به جنبههای بدیع و تأملانگیز واقعهی عاشورا میپردازد و مخاطبانش را با کلام آموزنده و پرنفوذش به گونهای با خود همراه میسازد که شور و شعور حسینی در جانشان احیا میشود.
قدرت سخنوری و تبحر دکتر سنگری در بیان مطالب ریشه در باور او به لزوم نشر فرهنگ اصیل عاشورا در جامعه و بخصوص جوانان دارد و این مهم همراستا است با جنبهی دیگر فعالیتهای دکتر سنگری که همانا مقام معلمی و سابقهی پربار وی در تآلیف کتابهای آموزشی ادبیات در مقاطع دبستان تا دبیرستان است.
دکتر سنگری چگونه سخنران شد؟
یکی دیگر از جنبههای قابل ذکر در این زمینه، علاقه و اهتمام دکتر محمدرضا سنگری به سخنرانی است که بنا به گفتهی او – به نقل از عبدالرحیم سعیدی راد (در بزرگداشت دکتر سنگری در سومین برنامه از سلسله برنامه های عصر هنر انقلاب) – به دوران کودکی وی بازمیگردد. محمدرضای کوچک که در دوران کودکی استعدادی آشکار در نوشتن و انشا داشت، معمولاً تکلیف انشایش را در خانه نمینوشت و در زنگ انشا و در فرصتی که منتظر بود تا نوبتش برسد، انشایش را مینوشت. یک بار معلم اسم محمدرضا را زودتر از معمول خواند و او که هنوز صفحهی دفترش سفید بود، مقابل معلم و همکلاسیهایش ایستاد و شروع به خواندن انشای نانوشتهاش کرد. معلم که متوجه شده بود که محمدرضا دفترش را ورق نمیزند و انشای طولانیاش را با نگاه کردن به همان یک صفحه میخواند. معلم به پشت سر محمدرضا رفت و صفحهی سفید را دید و او را تشویق کرد.
علاقهی محمدرضا به سخنرانی آنقدر زیاد بود که به گفتهی خودش (و به نقل از عبدالرحیم سعیدی راد) از همان کودکی در زیرزمین خانهشان با سیبزمینی و پیازها تمرین میکرد.
چند نمونه از سخنرانیهای دکتر سنگری
3 مرداد 1402 (شب هشتم محرم 1445)
مکان: حسینیه ثارالله دزفول
منبع: موسسه فرهنگی ثارالله دزفول
4 مرداد 1402 (شب تاسوعا، محرم 1445)
مکان: حسینیه ثارالله دزفول
منبع: موسسه فرهنگی ثارالله دزفول
5 مرداد 1402 (شب عاشورا، محرم 1445)
مکان: حسینیه ثارالله دزفول
منبع: موسسه فرهنگی ثارالله دزفول
کتاب روز دهم 2
اگر فعالیتهای دکتر سنگری را به دو بخش تألیفات و سخنرانیهای ایشان تقسیم کنیم، که اولی را در کتابها و دومی را در فایلهای صوتی و تصویری سخنرانیهای وی میتوان یافت، گونهای دیگر وجود دارد که همانا سخنرانیهای پیاده شده و مکتوب است و به صورت کتابهایی به بازار نشر عرضه شدهاند. کتاب روز دهم 2 اولین کتاب سخنرانی دکتر سنگری از این گونه است که اولین بار در سال 1386 توسط انتشارات خورشیدباران منتشر شده است. از طریق لینک زیر میتوانید به اطلاعات بیشتر و امکان خرید این کتاب ارزشمند دسترسی یابید:
توصيفى از عاشورا
بخشی از سخنرانی دکتر سنگری برگرفته از کتاب روز دهم 2
روز عزيز و رضيت عظيمِ عاشورا، روز صدور عالى ترين، روشن ترين و والاترين سند عشق، ايمان، ايثار و پاكبازى، روز صبغه ى آسمانى يافتن ِ زمين، روز مباهات فرشتگان به انسان، روز عزّت خداوند، روز عزت انسان و روزى كه يك روز نيست؛ يك تاريخ است. همه ى سرمايه و آبرو و عظمت و داشته ى انسان، آيينه ى تمام نماى نشان دادن جلال و جمال و كمال حق، روز حسين و روز كهكشانى از ستاره هايى كه عاشقانه و عارفانه و صادقانه، هستى خويش را به پيشگاه حق تقديم كردند.
در ساعت 11:57 لحظات سازنده ى نماز امام حسين عليه السلام بوده است. در برپايى نماز عاشورا كه لحظه هاى بزرگ اتصال جان و قلب و هستى وجودمان به بزرگترين گوهر هستى اباعبداللّه است؛ بر آنم كه چشم انداز و منظرى به كربلاى حسين عليه السلام باز كنم، مبحثى كه كمتر به آن پرداخته شده. قبل از آن مقدمه اى لازم است و آن اينكه: حضرت در صبح عاشورا پس از آمادگى شبانگاه، زمزمه ها و تهجدها، جهت امان طلبيدن و تأخير انداختن حادثه به يارانش چنين فرمودند :«براى خدايمان نماز بگذاريم و دعا بكنيم».
حضرت دعا و استغفار را دوست دارند. پس از يك شبِ بزرگ، شبى كه برايش تعبيرى جز ليلة القدر نداشت. شبى كه ليلة القدر تاريخ اسلام است. ياران پلك بر هم نگذاشتند و خود را براى فردا آماده كردند. طنين سخن امام حسن مجتبى عليه السلام در گوش همه مى پيچد كه: «لا يومَ كيومَك يا ابا عبدالله»؛ هيچ روزى مثل روز عاشورا نيست. بعد از آن همه آراستگى و پيراستگى و تهجد و غسل شب عاشورا، نماز صبح را بر پا كردند و تعقيبات نماز را خواندند و براى روز بزرگ عاشورا آماده شدند . امام پس از نماز صبح فرمودند: «صَبرا بنى الِكرامِ ،فَمَاالْموت الّا قنطره، تعبر ُبكم عن البُؤوس والضراء الى الجنان الواسعه والنِّعمِ الدائمه».
اين خطبه شور و جان دوباره اى به ياران داد و ياران در كربلا سماعى كردند. شمشير بر هم زدند و آغوش براى همديگر گشودند و خندان آماده ى شهادت شدند. در شب عاشورا خيلى بى تاب بودند. به خصوص چهره اى مانند حضرت حبيب بسيار بى تابى مىكرد. لحظاتى پيش از اذان ظهر «حبيب بن مظاهر اسدى» شهيد شد. او آخرين شهيد پيش از نماز ِ كربلا بود. چهره ى بزرگى كه بعد از بنى هاشم كسى به عظمت ايشان نيست. ابا عبدالله وقتى بر بالين او حاضر شد او را فقيه معرفى نمود و فرمود: «تو كسى بودى كه هر شب يك بار قرآن را ختم مى كردى». و معلوم مى شود كه شبها نمى خوابيد تا قرآن را كامل بخواند. اين كلام امام معصوم است و مبالغه اى در آن نيست. او هميشه مى گفت : «اى كاش آقايم الان فرمان بدهد تا به قلب لشكر دشمن حمله ور شوم».
صبح عاشورا وقتى كه شمر بن ذى الجوشن به حسين عليه السلام نزديك شده و ناسزا و جملات تلخى گفت، امام نيز او را تحقير نمود و فرمود: «اين كيست كه در ميدان آمده است و حرف مى زند؟» (درحاليكه او را كاملا مى شناخت،) ياران گفتند: اين همان آدمى است كه بر هفتاد شعبه خدا را مى پرستد و وجودش هفتاد شاخه و برگ دارد؛ او انسانى متزلزل (مُذبذبْ) و سردرگم است. در اين موقع «مسلم بن عوسجه» كه به شمر خيلى نزديك بود، به امام گفت: «او در تيررس من است؛ به من اذن دهيد تا كارش را تمام كنم؛ آنچنان تير بر دهانش بزنم كه كلام در دهانش بخشكد.» اما امام فرمودند:«نه، ما آغازگر جنگ نخواهيم بود»…
همچنین برای دسترسی به کتابهای دیگر دکتر محمدرضا سنگری میتوانید به لینکهای زیر بروید: