سخنرانی های دکتر محمدرضا سنگری: انتشارات خورشیدباران

سخنرانی‌های دکتر محمدرضا سنگری

دکتر محمدرضا سنگری، معلم برجسته و پژوهشگر بنام فرهنگ عاشورا و ادب فارسی، علاوه بر تألیف و گردآوری آثار متعدد مکتوب، از سخنرانان توانمند و پرشنونده‌ در سطح کشور است. سخنرانی‌های او همواره با استقبال گسترده مخاطبان همراه می‌شود و به دلیل ژرفای علمی، گستردگی مطالعات و قدرت بیان وی، مورد توجه و تحسین همگان بوده است.

سخنرانی‌های دکتر سنگری اکثراً در موضوعات ادبی و مذهبی بوده است، و بخش قابل توجهی از آن به عاشورا و قیام امام حسین (ع) اختصاص یافته است. وی در خطابه‌های پرشورش، به جنبه‌های بدیع و تأمل‌انگیز واقعه‌ی عاشورا می‌پردازد و مخاطبانش را با کلام آموزنده و پرنفوذش به گونه‌ای با خود همراه می‌سازد که شور و شعور حسینی در جانشان احیا می‌شود.

قدرت سخنوری و تبحر دکتر سنگری در بیان مطالب ریشه در باور او به لزوم نشر فرهنگ اصیل عاشورا در جامعه و بخصوص جوانان دارد و این مهم هم‌راستا است با جنبه‌ی دیگر فعالیت‌های دکتر سنگری که همانا مقام معلمی و سابقه‌ی پربار وی در تآلیف کتابهای آموزشی ادبیات در مقاطع دبستان تا دبیرستان است.

 

دکتر سنگری چگونه سخنران شد؟

یکی دیگر از جنبه‌های قابل ذکر در این زمینه، علاقه و اهتمام دکتر محمدرضا سنگری به سخنرانی است که بنا به گفته‌ی او – به نقل از عبدالرحیم سعیدی راد (در بزرگداشت دکتر سنگری در سومین برنامه از سلسله برنامه های عصر هنر انقلاب) – به دوران کودکی وی بازمی‌گردد. محمدرضای کوچک که در دوران کودکی استعدادی آشکار در نوشتن و انشا داشت، معمولاً تکلیف انشایش را در خانه نمی‌نوشت و در زنگ انشا و در فرصتی که منتظر بود تا نوبتش برسد، انشایش را می‌نوشت. یک بار معلم اسم محمدرضا را زودتر از معمول خواند و او که هنوز صفحه‌ی دفترش سفید بود، مقابل معلم و همکلاسی‌هایش ایستاد و شروع به خواندن انشای نانوشته‌اش کرد. معلم که متوجه شده بود که محمدرضا دفترش را ورق نمی‌زند و انشای طولانی‌اش را با نگاه کردن به همان یک صفحه می‌خواند. معلم به پشت سر محمدرضا رفت و صفحه‌ی سفید را دید و او را تشویق کرد.

علاقه‌ی محمدرضا به سخنرانی آن‌قدر زیاد بود که به گفته‌ی خودش (و به نقل از عبدالرحیم سعیدی راد) از همان کودکی در زیرزمین خانه‌شان با سیب‌زمینی و پیازها تمرین می‌کرد.

 

چند نمونه از سخنرانی‌های دکتر سنگری

  • 3 مرداد 1402 (شب هشتم محرم 1445)

 

مکان: حسینیه ثارالله دزفول

منبع: موسسه فرهنگی ثارالله دزفول

 

  • 4 مرداد 1402 (شب تاسوعا، محرم 1445)

 

مکان: حسینیه ثارالله دزفول

منبع: موسسه فرهنگی ثارالله دزفول

 

  • 5 مرداد 1402 (شب عاشورا، محرم 1445)

 

مکان: حسینیه ثارالله دزفول

منبع: موسسه فرهنگی ثارالله دزفول

 

کتاب روز دهم 2

اگر فعالیت‌های دکتر سنگری را به دو بخش تألیفات و سخنرانی‌های ایشان تقسیم کنیم، که اولی را در کتاب‌ها و دومی را در فایل‌های صوتی و تصویری سخنرانی‌های وی می‌توان یافت، گونه‌ای دیگر وجود دارد که همانا سخنرانی‌های پیاده شده و مکتوب است و به صورت کتابهایی به بازار نشر عرضه شده‌اند. کتاب روز دهم 2 اولین کتاب سخنرانی دکتر سنگری از این گونه است که اولین بار در سال 1386 توسط انتشارات خورشیدباران منتشر شده است. از طریق لینک زیر می‌توانید به اطلاعات بیشتر و امکان خرید این کتاب ارزشمند دسترسی یابید:

کتاب «روز دهم 2»

سخنرانی های دکتر سنگری: کتاب روز دهم (2)

 

توصيفى از عاشورا

بخشی از سخنرانی دکتر سنگری برگرفته از کتاب روز دهم 2

روز عزيز و رضيت عظيمِ عاشورا، روز صدور عالى‏ ترين، روشن ‏ترين و والاترين سند عشق، ايمان، ايثار و پاكبازى، روز صبغه ‏ى آسمانى يافتن ِ زمين، روز مباهات فرشتگان به انسان، روز عزّت خداوند، روز عزت انسان و روزى كه يك روز نيست؛ يك تاريخ است. همه‏ ى سرمايه و آبرو و عظمت و داشته‏ ى انسان، آيينه ‏ى تمام نماى‏ نشان دادن جلال و جمال و كمال حق، روز حسين و روز كهكشانى از ستاره‏ هايى كه عاشقانه و عارفانه و صادقانه، هستى خويش را به پيشگاه حق تقديم كردند.
در ساعت 11:57 لحظات سازنده ‏ى نماز امام حسين عليه ‏السلام بوده است. در برپايى نماز عاشورا كه لحظه ‏هاى بزرگ اتصال جان و قلب و هستى وجودمان به بزرگترين گوهر هستى اباعبداللّه‏ است؛ بر آنم كه چشم‏ انداز و منظرى به كربلاى حسين عليه‏ السلام باز كنم، مبحثى كه كمتر به آن پرداخته شده. قبل از آن مقدمه ‏اى لازم است و آن اينكه: حضرت در صبح عاشورا پس از آمادگى شبانگاه، زمزمه‏ ها و تهجدها، جهت امان طلبيدن و تأخير انداختن حادثه به يارانش چنين فرمودند :«براى خدايمان نماز بگذاريم و دعا بكنيم».
حضرت دعا و استغفار را دوست دارند. پس از يك شبِ بزرگ، شبى كه برايش تعبيرى جز ليلة القدر نداشت. شبى كه ليلة القدر تاريخ اسلام است. ياران پلك بر هم نگذاشتند و خود را براى فردا آماده كردند. طنين سخن امام حسن مجتبى عليه ‏السلام در گوش همه مى‏ پيچد كه: «لا يومَ كيومَك يا ابا عبدالله»؛ هيچ روزى مثل روز عاشورا نيست. بعد از آن‏ همه آراستگى و پيراستگى و تهجد و غسل شب عاشورا، نماز صبح را بر پا كردند و تعقيبات نماز را خواندند و براى روز بزرگ عاشورا آماده شدند . امام پس از نماز صبح فرمودند: «صَبرا بنى الِكرامِ ،فَمَاالْموت الّا قنطره، تعبر ُبكم عن البُؤوس والضراء الى الجنان الواسعه والنِّعمِ الدائمه».
اين خطبه شور و جان دوباره ‏اى به ياران داد و ياران در كربلا سماعى كردند. شمشير بر هم زدند و آغوش براى همديگر گشودند و خندان آماده ‏ى شهادت شدند. در شب عاشورا خيلى بى‏ تاب بودند. به خصوص چهره‏ اى مانند حضرت حبيب بسيار بى تابى مى‏كرد. لحظاتى پيش از اذان ظهر «حبيب بن مظاهر اسدى» شهيد شد. او آخرين شهيد پيش از نماز ِ كربلا بود. چهره‏ ى بزرگى كه بعد از بنى‏ هاشم كسى به عظمت ايشان نيست. ابا عبدالله وقتى بر بالين او حاضر شد او را فقيه معرفى نمود و فرمود: «تو كسى بودى كه هر شب يك ‏بار قرآن را ختم مى‏ كردى». و معلوم مى‏ شود كه شب‏ها نمى‏ خوابيد تا قرآن را كامل بخواند. اين كلام امام معصوم است و مبالغه ‏اى در آن نيست. او هميشه مى‏ گفت : «اى كاش آقايم الان فرمان بدهد تا به قلب لشكر دشمن حمله ور شوم».
صبح عاشورا وقتى كه شمر بن ذى الجوشن به حسين عليه‏ السلام نزديك شده و ناسزا و جملات تلخى گفت، امام نيز او را تحقير نمود و فرمود: «اين كيست كه در ميدان آمده است و حرف مى‏ زند؟» (درحاليكه او را كاملا مى ‏شناخت،) ياران گفتند: اين همان آدمى‏ است كه بر هفتاد شعبه خدا را مى‏ پرستد و وجودش هفتاد شاخه و برگ دارد؛ او انسانى متزلزل (مُذبذبْ) و سردرگم است. در اين موقع «مسلم بن عوسجه» كه به شمر خيلى نزديك بود، به امام گفت: «او در تيررس من است؛ به من اذن دهيد تا كارش را تمام كنم؛ آنچنان تير بر دهانش بزنم كه كلام در دهانش بخشكد.» اما امام فرمودند:«نه، ما آغازگر جنگ نخواهيم بود»…

 

همچنین برای دسترسی به کتابهای دیگر دکتر محمدرضا سنگری می‌توانید به لینک‌های زیر بروید:

کتابشناسی دکتر سنگری، کاملترین لیست کتابهای دکتر سنگری، نشر خورشیدباران

کتابشناسی دکتر محمدرضا سنگری

کتابهای دکتر سنگری گستره‌ای متنوع از موضوعات گوناگون، از ادبیات فارسی تا فرهنگ عاشورا را در برمی‌گیرد. در این صفحه تلاش داریم تا فهرست کاملی از این فهرست پرشمار را فراهم آوریم.

چاپ اول: 1402

  • «در مسیر بهشت»، موضوع: عاشورا، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 1402
  • «آیینه‌شکنان»: پژوهش تاریخی درباره زمینه‌سازان و تبهکاران عاشورا، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1402
  • «طرحی تازه برای زیست حسینی»، موضوع: اخلاق امام حسین (ع)، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 1402

چاپ اول: 1396-1400

  • «ادبیات آسان»: فارسی (1)، موضوع: راهنمای آموزشی (متوسطه)، انتشارات هفتان، 1400، نویسندگان: رقیه رضایی، محمدرضا سنگری، علیرضا رضاییان
  • «پیش‌درآمدی بر سی و ششمین شب شعر عاشورا»: حسرت و افسوس در ادبیات عاشورا در ادبیات نثر فارسی، انتشارات نوید شیراز، 1400
  • «قرار بر مدار»: پیش‌درآمدی بر سی و پنجمین شب شعر عاشورا – شیراز، انتشارات نوید شیراز، 1399
  • «خانه و خانواده آرمانی با بهره‌گیری از آموزه‌های عاشورایی»، انتشارات دارالفکر، 1399
  • «سوره‌های صغیر عاشورا (علی‌اصغر و عبدالله رضیع)»، موضوع: نثر فارسی – عاشورایی، انتشارات نوید شیراز، 1398
  • «عاشورانگاران ۷»، موضوع: کتابشناسی تاریخ‌نویسان مسلمان – حسین‌بن‌علی(ع)، انتشارات دارالفکر، 1397
  • «قلم‌های قدبلند»: سیری در ادبیات دفاع مقدس و مقاومت، کانون اندیشه جوان، 1397
  • «ابوالفضل نهضت رضوی» زندگی‌نامه احمد بن موسی معروف به شاهچراغ، انتشارات شاهچراغ، 1397
  • «به سیما محمد (ص)، به سیرت پیمبر»، موضوع: نثر فارسی – علی اکبر بن حسین (ع)، انتشارات نوید شیراز، 1396
  • «گفتمان عاشورایی»، پیام‌ها و سخنرانی‌ها واقعه کربلا (جلد چهارم از مجموعه روز دهم)، انتشارات دارالفکر، 1396

لیست کامل کتابهای دکتر محمدرضا سنگری

 

چاپ اول: 1391-1395

  • «املا در خانه دبستان (ویژه اولیا و معلمان)»، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی) فارسی، انتشارات دانشیار، 1396، نویسندگان: محمدرضا سنگری – فاطمه‌صغری علیزاده – مریم اسمعیلی‌چرخاب
  • «شعر هیئت»، موضوع: چيستي، سير تحول و تطور و ويژگي‌هاي شعر هيئت، انتشارات خیمه، 1395
  • «ایستاده بر قله‌ی فضیلت‌ها»، موضوع: نثر فارسی – عباس‌بن علی(ع)، انتشارات نوید شیراز، 1395
  • «عاشورای شعر»: تحلیل و پژوهشی در شعر عاشورایی عصر انقلاب اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1395
  • «کوثر عاشورا (۲)»: مجموعه سخنرانی، موضوع: واقعه کربلا، انتشارات زلال کوثر، 1395
  • «پارسی‌نامه»: فارسی عمومی دانشگاهی، موضوع: راهنمای آموزشی (عالی) ادبیات فارسی، انتشارات لوح زرین، 1395
  • «حسین (ع) امام فضیلت و زیبایی»: پیش‌درآمدی بر سی‌امین مراسم شب شعر عاشورا، انتشارات نوید شیراز، 1395
  • «فاطمه عاشورا»، موضوع: فرزندان حسین بن علی (ع)، انتشارات نوید شیراز، 1394
  • «سلاطین آسمان»، موضوع: داستان‌های کودکان و نوجوانان، انتشارات فرای علم، 1394، نويسندگان: داریوش هفت‌برادران – محمدرضا سنگری – سیدمصطفی طباطبایی
  • « از نتایج سحر»: شعر انقلاب (تعریف، چیستی، ویژی‌ها، و ابعاد)، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳
  • «زیر خیمه عطش»: مجموعه شعر، موضوع: اشعار عاشورایی: مرثیه، اخلاق و پیام، حماسه و عرفان، انتشارات فصل پنجم، ۱۳۹۳
  • «غریبان را غریبان می‌شناسند»، موضوع: نثر فارسی – واقعه کربلا، انتشارات نوید شیراز، 1393
  • «منظومه‌ی شهر من»، موضوع: اشعار نیمایی دکتر محمدرضا سنگری، انتشارات فصل پنجم، 1392
  • «ساحت‌های مطالعاتی ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»: (پیشنهاد برای پژوهش و مطالعه)، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1392
  • «سرود آسمانی»: آموزش قرآن و زبان وحی، انتشارات طلایی، 1391، نويسندگان: حمیدرضا حیدری – غلام‌عباس سرشورخراسانی – محمدرضا سنگری – اعظم فعال – حمیدرضا میرحاجی – مسعود وکیل، شاعر : مهری ماهوتی
  • «ادبیات فارسی»: (قافیه، عروض، سبک‌شناسی و نقد ادبی): دوره پیش‌دانشگاهی رشته‌های علوم انسانی – علوم و معارف اسلامی، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1391، نویسندگان: عبدالحسین زرّین کوب، حسن ذوالفقاری، حمید زرّین کوب، محمدرضا سنگری، تقی وحیدیان، محمد پارسا نسب
  • «پرسه در سایه‌ی خورشید»: ادبیات پایداری (مقاومت)، موضوع: تاریخ و نقد ادبیات انقلابی، انتشارات سایه سخن، 1391

چاپ اول: 1386-1390

  • «سفر زندگی»: نوشته‌هایی کوتاه برای نوجوانان و جوانان، موضوع: نگرش (روان‌شناسی) – تغییر مثبت‌نگری، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1390
  • «ادبیات دفاع مقدس»: (مباحث نظری و شناخت اجمالی گونه‌های ادبی)، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، 1390
  • «زبان ادبیات»: (گفتارهایی در زبان، ادبیات و آموزش ادبیات)، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1390
  • «دریچه‌ای به بهشت کودکانه»: (مقاله‌ها و مقوله‌هایی در حوزه‌ی ادبیات کودکان)، انتشارات خورشیدباران، 1390
  • «حسین (ع) آیت شگفت»، شخصیت و زندگی امام حسین‌بن علی(ع)، انتشارات نوید شیراز، 1390
  • «پرسش‌های امروز جوانان»: بحران هویت، تهاجم فرهنگی، حجاب، ازدواج، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1390 [و انتشارات سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، 1382]، نويسندگان: محمدرضا شرفی – محمدرضا سنگری – ناصر نادری – علیرضا فاضلی

کتابشناسی دکتر سنگری: کاملترین لیست کتابهای دکتر سنگری

برای آشنایی بیشتر با کتاب «امام خوبی و زیبایی» یا خرید آن به لینک زیر بروید:

«امام خوبی و زیبایی»

 

  • «یک مشرق و دو آفتاب»، موضوع: متن‌های ادبی دربارة مولای متقیان علی (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع)، انتشارات نوید شیراز، 1389
  • «آینه در کربلاست»: پژوهش و نگارشی نو در بازشناخت نهضت عاشورا، انتشارات قدیانی، 1389
  • «شکسته دل کوچک من»، موضوع: ادبیات عاشورایی – قطعاتی ادبی به زبان امام حسین (ع) خطاب به حضرت رقیه (س)، نشر قو، 1389
  • «کتاب کار فارسی» (اول تا پنجم دبستان در پنج جلد)،  موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، انتشارات راه رشد، 1389 تا 1392، نويسندگان: محمدرضا سنگری – فاطمه‌صغری علیزاده
  • «غروب بود و تو بودی»، موضوع: مجموعه نثر ادبی (عاشورایی)، انتشارات تکا، 1388
  • «شمیم بهشت»: (روخوانی سوره‌هایی از قرآن کریم)، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، انتشارات خانه ادبیات، 1387، نويسندگان: محمدرضا سنگری – علیرضا حیدری – مسعود وکیل – غلام‌عباس سرشورخراسانی، گردآورنده : اعظم فعال
  • «روز دهم (2)»، موضوع: مجموعه سخنراني‌های عاشورایی دکتر محمدرضا سنگری، انتشارات خورشیدباران، 1386
  • «روز دهم (1)»، موضوع: مجموعه مقالات عاشورایی، انتشارات خورشیدباران، 1386، گردآورنده : محمدرضا سنگری
  • «عاشورانگاران»: پژوهش و تحقیقی در منابع، مقاتل و ماخذ عاشورایی، موضوع: مرجع‌شناسي عاشورا، انتشارات خورشیدباران، 1386
  • «آینه‌داران آفتاب»، موضوع: زندگی و شهادت یاران ابا عبدالله الحسین (ع)، در دو جلد، انتشارات شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1386

کاملترین لیست کتابهای دکتر سنگری: آینه داران آفتاب

  • «عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس»: فرهنگ عاشورا – شباهت‌جویی به جنگ‌های صدر اسلام، موضوع: جنبه‌های مذهبی جنگ ایران و عراق، انتشارات زمزم هدایت، 1386، نويسندگان: مهدی عبداللهی – محمدرضا سنگری
  • «کتاب کار ادبیات فارسی ۱»، موضوع: کتاب‌های درسی – راهنمای آموزشی (متوسطه)، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1386، نويسندگان: محمدرضا سنگری – حسین فعال‌عراقی – محمدرضا پاشایی – محمد کرامتی – عبدالرضا انعامی
  • «کتاب کار ادبیات فارسی 3»، موضوع: کتاب‌های درسی – راهنمای آموزشی (متوسطه)، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1386، نويسندگان: عبدالرضا انعامی – محمدرضا پاشایی – حسین فعال‌عراقی – محمد کرامتی -محمدرضا سنگری
  • «زبان و ادبیات فارسی (۱) و (۲) (عمومی) دوره‌ی پیش‌دانشگاهی»: درس مشترک کلیه‌ی رشته‌ها، انتشارات محراب قلم، 1386، نویسندگان: محمد پارسانسب، حسن ذوالفقاری، محمدرضا سنگری
  • «پرسه در سایه‌ی خورشید»: (تأملاتی در مقوله‌های ادب معاصر)، موضوع: تاریخ و نقد ادبیات فارسی، انتشارات لوح زرین، 1386
  • «با گهرهای فراوان»: معرفی اجمالی نویسندگان، شاعران، شخصیتها و آثار بزرگان در کتابهای فارسی دوره‌ی ابتدایی و راهنمایی، موضوع: راهنمای آموزشی (راهنمایی)، انتشارات راه اندیشه، 1386، نويسندگان: محمدرضا سنگری- فریدون اکبری‌شلدره‌ای – فاطمه‌صغری علیزاده

چاپ اول: 1381-1385

  • «روايت عطش و آتش»، موضوع: نثر ادبی – نثر عاشورایی، انتشارات خورشیدباران، 1385
  • «کتاب کار فارسی سبز» (اول تا پنجم دبستان، در پنج جلد)، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، انتشارات راه اندیشه، 1385 تا 1387، نويسندگان: محمدرضا سنگری – فاطمه‌صغری علیزاده – فردوس حاجیان
  • «گلبرگ‌ها + تافا»، موضوع: نثر ادبی – نکته‌گویی‌ها و گزینه‌گویی‌ها، انتشارات خورشیدباران، 1385

کتابشناسی دکتر سنگری: کتاب گلبرگها + تافا

برای آشنایی بیشتر با کتاب «گلبرگ‌ها + تافا» یا خرید آن به لینک زیر بروید:

«گلبرگ‌ها + تافا»

 

  • «املای پایه‌ (اول، دوم و پنجم دبستان)» (در 3 جلد) شامل: فعالیت‌های متنوع و خلاق»، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، انتشارات ابوعطا، 1384 تا 1385، نويسندگان: محمدرضا سنگری – فاطمه‌صغری علیزاده – فخراله یونسی –  داریوش هفت‌برادران
  • «راز رشید»: مجموعه شعر عاشورایی، شرکت انتشارات سوره مهر، 1385، گردآورندگان: محمدرضا سنگری – رودابه حمزه‌ای – حسین حداد
  • «ع‍اش‍ورای‍ی‌ه‍ا»: موضوع: نثر فارسی، ادبیات عاشورایی، نشر قو، 1386
  • «در آفاق تربيت»، موضوع: مقالات تربيتي، موضوع: اسلام و آموزش و پرورش، انتشارات خورشیدباران، 1385
  • «آموزش خواندن»: (روش‌های مطالعه): به همراه راهبردهای نوین آموزشی و خلاصه‌ای از برگزاری آزمون پرلز ۲۰۰۱، انتشارات ابوعطا، 1384، نويسندگان: محمدرضا سنگری – فاطمه‌صغری علیزاده
  • «نثر شاعرانه»: تحلیل و بررسی نثر و قطعه‌ی ادبی، انتشارات لوح زرین، 1383
  • «طراحی آموزشی فارسی» (اول تا سوم دبستان): (در 3 جلد): ویژه‌ی آموزگاران و اولیای دانش‌آموزان روش‌های نوین تدریس و راهکارهای خلاق، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1383، نويسندگان: محمدرضا سنگری – فاطمه‌صغری علیزاده – کبری هاشمی – اعظم آذری – مریم اسماعیلی‌چرخاب – مژده پورجهانی – گلزار فرهادی – کبوتر بهاور
  • «سیب و عطش»، موضوع: نثر ادبی – نثر عاشورایی، انتشارات خورشیدباران، 1383

کتابشناسی دکتر سنگری: کتاب سیب و عطش، نشر خورشیدباران

برای آشنایی بیشتر با کتاب «سیب و عطش» یا خرید آن به لینک زیر بروید:

«سیب و عطش»

 

  • «کتاب کار فارسی»: (دوم و سوم دبستان): (در 2 جلد)، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1382
  • «زبان و ادبیات فارسی (۱) و (۲) (عمومی)»: دوره‌ی پیش‌دانشگاهی برای همه‌ی رشته‌ها، موضوع: راهنمای آموزشی (متوسطه)، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1382
  • «جورچین‌های آموزشی فارسی اول دبستان (بخش نشانه‌ها)»، موضوع: ادبیات کودکان و نوجوانان بازی‌های آموزشی، انتشارات استادیار، 1382، نویسندگان: مجمدرضا سنگری، حسین قاسم‌پورمقدم – مژده پورجهانی
  • «دفتر تمرین املا اول دبستان (ویژه‌ی دانش‌آموز دبستان) ویژه اولیا و معلمان»، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، انتشارات استادیار، 1382، نویسندگان: مجمدرضا سنگری، فاطمه‌صغری علیزاده – مریم اسمعیلی‌چرخاب
  • «املا در خانه (متن املا همراه با فعالیت‌های املایی اول دبستان ویژه اولیا و معلمان)»، موضوع: راهنمای آموزشی (ابتدایی)، نویسندگان: مجمدرضا سنگری، فاطمه‌صغری علیزاده -مریم اسمعیلی‌چرخاب
  • «کارت تصویری نگاره»، موضوع: آموزش ابتدایی، انتشارات ابوعطا، 1381
  • «کارت تصویری نشانه دانش‌آموز»، موضوع: آموزش ابتدایی، انتشارات ابوعطا، 1381
  • «پرسشهای چهارگزینه‌ای استاندارد زبان و ادبیات فارسی (۱) و (۲) پیش‌دانشگاهی»، موضوع: راهنمای آموزشی (متوسطه)، انتشارات استادی، 1381 [و 1379 و 1377]، نويسندگان: محمدرضا سنگری – سیداکبر میرجعفری – موسی نعیمی
  • «پیوند دو فرهنگ»: (فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس)، نشر یاقوت، 1381
  • «چهل روز عاشقانه»، موضوع: ادبیات کودکان و نوجوانان – اربعین حسین بن علی (ع)، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸1
  • «ادبیات فارسی (۳)»: سال سوم متوسطه شاخه نظری به استثنای ادبیات و علوم انسانی، موسسه فرهنگی مدرسه برهان، 1381، نویسندگان: حسین قاسم‌پور مقدم، محمدرضا سنگری، فریدون اکبری‌شلدره‌ای
  • «سلام موعود»: بیان توصیفی از زیارت ناحیه مقدسه، نشر یاقوت، ۱۳۸۱

چاپ اول: 1376-1380

  • «خون گریه: زیارت ناحیه مقدسه»، موضوع: زیارتنامه ناحیه مقدسه – شعر حسین‌بن‌علی(ع)، انتشارات پیام آزادی، 1380، شاعر: احد ده‌بزرگی – مترجم : محمدرضا سنگری
  • «نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس»: تحلیل سبک شناسانه، بررسی قالب‌ها و گزینش نمونه‌ها، سه جلد، انتشارات پالیزان، 1380
  • «یک جرعه تشنگی»، موضوع: نثر فارسی، نشر اسپید، تهران 1380
  • «گ‍زی‍ده ادب‍ی‍ات م‍ع‍اص‍ر»: ن‍ث‍ر ادب‍ی، موضوع: قیام کربلا، انتشارات کتاب نیستان، 1379
  • «پرسش‌های چهارگزینه‌ای استاندارد متون و آئین نگارش (۵)»: “سال سوم نظام جدید – کلیه رشته‌ها”، انتشارات استادی، 1378، نويسندگان: محمدرضا سنگری – موسی نعیمی
  • «گلبرگ‌ها»، موضوع: کلمات قصار فارسی، نشر قو، 1377
  • «یادهای سبز»، موضوع: نثر فارسی، نشر قو، 1377
  • «پرسشهای چهارگزینه‌ای استاندارد ادبیات فارسی»: “فارسی و آئین‌ نگارش”: (سالهای اول، دوم و سوم نظام جدید)، انتشارات استادی، 1376، نويسندگان: محمدرضا سنگری – موسی نعیمی

چاپ اول: 1371-1375

  • «سوگ سرخ»، موضوع: واقعه کربلا – زنان، حسین بن علی (ع)، نشر قو، 1375
  • «گلبرگهای تربیت»، موضوع: نثر ادبی فارسی، انتشارات انوار، 1374
  • «ح‍ن‍ج‍ره م‍ع‍ص‍وم»، موضوع: واقعه کربلا – عاشورا، نشر قو، 1374
  • «روزنه‌ای به دنیای نوجوانان»، موضوع: نوجوانان – راهنمای مهارت‌های زندگی، انتشارات سرور، 1373
  • «کرشمه‌های قلم یا گلبرگها»، بنیاد بعثت، 1373 [و 1372]
  • «سرچشمه امید»، انتشارات ستاد اقامه نماز و احیای زکات، 1371

در تلاشیم تا به مرور زمان لیست کتابهای دکتر سنگری را تکمیل و دسترسی مخاطبان به آثار ایشان را افزایش دهیم و در این راه نیازمند پیشنهادهای سودمند شما هستیم.

 

برای آشنایی بیشتر با دکتر سنگری و کتابها و آثار ایشان می‌توانید به لینک‌های زیر بروید:

کتاب آموزش مبادی العربیه: بهترین روش آموزش

کتاب آموزش مبادی العربیه

کتاب «روشی نو در آموزش مبادی العربیه» با به‌کارگیری روش نموداری، بهترین روش آموختن این کتاب را برای دانش‌پژوهان فراهم کرده است.

کدام ویژگی‌ها کتاب مبادی العربیه را در آموزش صرف و نحو شاخص می‌کند؟

یکی از پرکاربردترین کتابهای آموزشی صرف و نحو عربی، اثر گرانبهای رشید شرتونی، ادیب لبنانی قرن سیزدهم قمری، به نام «مبادی العربیه» است که به زبان عربی و در چهار جلد در مقاطع زمانی متمایز نوشته شده است.

از ویژگی‌های بارز کتاب مبادی العربیه می‌توان موارد زیر را برشمرد:

  • استفاده از زبان سهل و قابل فهم
  • بخش‌بندی و جداسازی مباحث
  • استفاده از پرسش و پاسخ
  • استفاده از تمرینات
  • استفاده از مثال‌های متناسب با هر مطلب

 

خلاصه ساختار 4 جلد کتاب مبادی العربیه

جلد نخست مبادی العربیه دو بخش دارد که بخش اول آن برای یادگیری ابتدایی طراحی شده است و از مهم‌ترین مطالب آن می‌توان به معرفی انواع حروف، حرکات، کلمات، افعال، ضمایر، مذکر و مؤنث و مطالب دیگر اشاره کرد.

بخش دوم هم شامل مقدمات صرف و نحو است که از مهمترین آنها در علم صرف می‌توان به اسم، فعل و حرف، افعال مجرد و مزید و در مباحث مربوط به علم نحو به معرفی علم نحو، انواع نصب، جزم و رفع فعل، انواع رفع اسم، تعریف فاعل، نائب فاعل و مبتدا و خبر اشاره کرد.

در مبادی العربیه 2 نیز دو بخش صرف و نحو از یکدیگر مجزا شده‌اند. در بخش صرف مسائلی مانند تعریف صرف، انواع کلمه و انطباق یا عدم انطباق صرف در تمام انواع آن، تصریف فعل و اسم، انواع فعل بر پایه‌ی حروف اصلی و در بخش نحو مسائلی مانند حالت آخر کلمات معرب و مبنی، مرفوع بودن فعل مضارع، حروف ناصبه و شروط نصب فعل مطرح می‌گردد.

در مبادی العربیه 3، همان مطالب جلد دوم به همراه مطالبی اضافی مطرح می‌گردد. در بخش صرف می‌توان به انواع فعل بر پایه‌ی زمان، ادغام، اقسام اسم، مصدر، اسم مکان، زمان و آلت، و شرط و استفهام، و در بخش نحو می‌توان به حروف مشبهه، علاقات خبر به مبتدا، تعدی به چند مفعول، افعال تعجب، اختصاص، اشتغال، استفهام، نفی و… اشاره کرد.

مبادی العربیه 4 نیز دو بخش صرف و نحو دارد و در ۵۹ درس طرح شده و از جمله مطالب آن عبارتند از بدل و مبدل‌منه و تابعیت بدل از مبدل‌منه، تأکید و انواع آن، حکم« کلا» و« کلتا»، مؤوّل به مشتق، انواع حروف جر که در قالب پرسش و پاسخ ارائه شده‌اند.

آموزش مبادی العربیه 4 : مؤثرترین شیوه آموزشی 

همانگونه که ذکر شد، کتاب مبادی العربیه در 4 جلد و به زبان عربی تألیف شده است که کاملترین آنها جلد چهارم است. برای این کتاب در سالهای اخیر، ترجمه‌ها و شرح‌های متعددی به زبان فارسی نوشته شده و توسط اساتید مختلف تدریس شده است و دانشجویان و طلاب همواره به دنبال بهترین روش آموزش و شرح فارسی بر کتاب مبادی العربیه بوده‌اند؛ چرا که در رشته‌های گوناگون دانشگاهی مانند فقه، الهیات و حقوق کاربرد دارد و همواره یکی از منابع صرف و نحو در آزمون کارشناسی ارشد بوده است.

دانشجویان زبان عربی برای دسترسی به آموزش کتاب مبادی العربیه 4 از راههای گوناگون مثل شرکت در کلاسهای آموزش صرف و نحو، تماشای آنلاین یا دانلود ویدئوهای تدریس مبادی العربیه، گوش دادن یا دانلود صوت جلسات آموزشی و همچنین در عمومی‌ترین و پرکاربردترین روش از کتاب‌های آموزش مبادی العربیه استفاده می‌کنند.

کتاب آموزش مبادی العربیه: کامل‌ترین منبع آموزشی

آموزش مبادی العربیه نموداری: مبادی العربیه 4

برای آموزش مبادی العربیه تا کنون کتابهایی به شکل ترجمه و شرح به زبان فارسی منتشر شده است. کتاب «روشی نو در آموزش مبادی العربیه» به تألیف دکتر مجتبی رحماندوست که اولین بار در دهه هشتاد شمسی توسط نشر خورشیدباران منتشر شده، با استفاده از تجربیات طولانی مؤلف در تدریس کتاب «مبادی العربیه 4» در کلاسهای درس صرف و نحو و با به‌کارگیری روش نموداری [یا درختی]، بهترین روش آموختن این کتاب را برای دانش‌پژوهان فراهم کرده است.

روش دسته‏ بندى يا تقسيم‏ بندی درختىِ مطالب، مى ‏تواند در نگاه اول نمايى كلى از درس را به ذهن خواننده وارد كند و با اين تصوير كلى از درس، فراگيرى جزئيات آن ساده‏ تر مى ‏شود. در كتاب روشى نو در آموزش مبادى العربيه سعى شده است تا حد امكان دروسى را كه مى‏ توان به شكل فوق ترسيم و ارائه كرد، به دقيق‏ترين وجهى تقسيم ‏بندى و طرح درختى آن را ترسيم و به علاقه‏ مندان اين موضوعات ارائه نمود.

اين كتاب ضمناً تلخيص کتاب «مبادى العربيه 4» و تا حدى مى‏ توان گفت ترجمه‌ی اهمّ موضوعات آن كتاب است و از آنجا كه صرفاً به محتواى درس پرداخته شده (و نه به تمرين‏هاى هر درس)، مى ‏تواند چه براى كسانى كه با مبادى العربيه اوليه سروكار دارند و چه براى كسانى كه مبادى العربيه طرح جديد را كه تمرين‏هاى آن تغيير يافته است، مفيد باشد. در اين اثر تا حد امكان به دسته ‏بندى محتواى پاورقى نيز اقدام شده است تا بر غناى محتواى علمى اثر افزوده شود.

در کتاب «روشی نو در آموزش مبادی العربیه» سعى شده است كه محتواى دسته ‏بندى ‏ها به گونه‏ اى باشد كه تا حد امكان نيازى به مراجعه به اصل كتاب مبادى العربيه نباشد، گرچه با توجه به اين كه قرار نيست جايگزين اصلى كتاب شود بلكه براى تسهيل در ياد دادن و ياد گرفتن محتواى كتاب تهيه شده است، امكان دارد در برخى از موارد، مراجعه به اصل كتاب نيز لازم باشد.

برای خرید این کتاب می‌توانید به لینک کتاب: «روشی نو در آموزش مبادی العربیه» بروید.

شرح کتاب فصوص الحکم: محی الدین ابن عربی

آشنایی با زندگی محیی‌الدین ابن عربی

زندگینامه ابن عربی

ابوبكر محمد بن علی از قبیله‌ی حاتم طائی معروف به «ابن عربی» دوشنبه 17 رمضان 560 برابر با 1165 م. در شهر مرسیه‌ی اندلس (اسپانیا)، هنگام خلافت المستنجد بالله، سی و دومین خلیفه‌ی عباسی به دنیا آمد و در سال 638 ه‍ برابر با 1240 م، در شهر دمشق، منزل ابن زنگی از دنیا رفت و در مقبره‌ی خانوادگی ابن زنگی در دامنه‌ی كوه قاسیون در روستای صالحیه به خاك سپرده شد. ابن عربی دارای القاب بسیاری است از جمله: محی‌الدین، شیخ اكبر، ابن افلاطون، برزخ العارفین، العارف بالله، حكیم الهی، سلطان العارفین، نادره‌ی دهر، بحر المعارف الاهیه، امام العارفین و… و البته از طرف مخالفان هم به «ممیت الدین» معروف است.
ابن عربی قبل از گرایش كامل به سوی عرفان مراحل مختلفی را طی كرده است كه هر یك از آنها به نوبه‌ی خود سهم مهمی در گرایش او به سوی عرفان داشته‌اند، از جمله:
یک- ازدواج او با زن پرهیزگار و باتقوایی چون «مریم بنت عبدون بن عبدالرحمن البجائی» كه نمونه‌ای از زن‌های باتقوا و پرهیزگار بود و بهترین یاور ابن عربی در مشكلات بود و نصایح او اهمیت بسیاری در زندگی ابن عربی داشته است.
دو– كرامات مادرش كه تا پایان دارای آن مقام بود و ابن عربی به شدت تحت تأثیر آن كرامات قرار گرفت.
سه– تصوف و زهد عمویش عبدالله بن محمد بن عربی كه از عرفای زمان خود بود و زهد دایی‌هایش به نامهای یحیی بن یغان و ابومسلم خولانی و تأثیرپذیری ابن عربی از آنها و لطف و همراهی آنها نسبت به او در دوران جوانی‌اش و دیدن احوالات و مناظری از آنها؛ از جمله این كه یحیی بن یغان، دایی او پادشاه شهر تلمسان بود. روزی با خدم و حشم می‌رفت كه با ابوعبدالله تونسی عارف آن شهر روبه‌رو شد. به او گفتند: این شیخ، عبدالله تونسی عابد زمان است. او عنان اسبش را كشید و بر شیخ سلام كرد. شیخ سلامش را پاسخ داد. پادشاه (یحیی بن یغان) لباس فاخری به تن داشت، خطاب به ابوعبدالله گفت: ای شیخ این جامه‌ای كه من پوشیده‌ام، نماز در آن جایز است؟ شیخ بخندید، پادشاه گفت: به چه می‌خندی؟ شیخ گفت: به سستی عقلت و جهلت به نفست و به حالتت. تو در نظر من شبیه نیستی مگر به سگ كه مردار می‌خورد و به خون و پلیدی آن آغشته می‌گردد و چون بول بكند پایش را بلند می‌كند تا بول بدان نرسد. تو بمانند ظرفی مملو از حرامی، و مظالم عباد به گردن توست، در حالی كه تو درباره‌ی لباس از من سؤال می‌كنی. پس پادشاه گریه كرد، و از مركبش فرود آمد و در وقت، دست از ملك بكشید و ملازم خدمت شیخ شد. شیخ او را سه روز پیش خود نگه داشت و سپس برایش ریسمانی بیاورد و به وی گفت ای پادشاه، ایام ضیافت به پایان رسید، اكنون به كار احتطاب بپرداز. پادشاه مطابق دستور شیخ، بدان كار اشتغال ورزید. هیزم به سر می‌نهاد، وارد بازار می‌شد، مردم به وی می‌نگریستند و می‌گریستند و تا پایان عمر بدین شغل ادامه داد.
چهار– بیماری ناگهانی او و خواندن دعا و سوره‌ی یاسین بالای سرش كه سبب شفای او از آن بیماری شد، چنان‌كه خود در فتوحات می‌گوید: «من بیمار شدم، پس به حالت اغما افتادم، چنان‌که در شمار مردگان شمرده شدم، در آن حال قومی زشت‌سیما می‌دیدم كه قصد آزار مرا داشتند و همچنین شخص زیبا و بسیار خوشبویی را می‌دیدم كه او آنها را از من دور می‌ساخت، تا بر آنان چیره شد. پس من از آن حالت بیهوشی به هوش آمدم و در آن هنگام پدرم – رحمة‌ الله – را در كنار سرم دیدم كه اشك می‌ریزد و سوره‌ی «یاسین» می‌خواند. البته سوره را تمام كرده بود. من آنچه را كه دیده بودم به او خبر دادم.»
پنج– دیدار متعدد او با بزرگان فلسفه و عرفان.
شش– علاقه‌ی دائمی او به مطالعه و مناظره.

علاوه بر این‌ها، اجتماعی كه ابن عربی در آن زندگی می‌كرد و سفرهای پی در پی او كه همگی دارای اهمیت زیادی بودند، سبب شدند كه ابن عربی عمیقاً به سمت زهد و فلسفه و عرفان برود و یكی از ارزشمندترین ذخایر ممالك اسلامی گردد، تا جایی كه مستشرق آلمانی كارل بروكلمان درباره‌ی او می‌گوید: «ابن عربی آن فیلسوف والامقام و عارف بزرگ از نظر عقلی قوی‌ترین مؤلف و از نظر افق دید، گسترده‌ترین آثار را دارا می‌باشد و اگر بگوییم در بین مسلمانان ابن عربی عمیق‌ترین فكر و بزرگ‌ترین ارزش و بالاترین آثار را دارا می‌باشد، مبالغه نیست. و اگر بخواهیم ابن عربی را با مؤلفان دیگر مسلمان مانند ابن رشد، ابن طفیل، غزالی و ابن سینا مقایسه كنیم، ابن عربی از نظر كمی و كیفی تألیفات از همه‌ی آنها پیشی گرفته است.»
ابن عربی در طول مسافرت دومش در مصر چون اسرار و رموز طریقت را آشكارا بیان كرد، به‌سختی مورد خصومت فُقهای مصر قرار گرفت و به زندان افتاد و حتی قتل وی را از سلطان خواستار شدند. اما به پایمردی شیخ ابوالحسن البِجائی از زندان رهایی یافت و حاكم و خدیو مصر مفتون شخصیت بی‌مانند او شد و به او گفت که هر مقام و منصبی را بخواهد بدو خواهد داد. اما ابن عربی از قبول مناصب دنیوی خودداری كرد و اجازه‌ی سفر به حج را خواستار شد و راهی دیار وحی گردید، اما به‌رغم فتوای فقهای مصر، خود ابن عربی نسبت به رعایت ظاهر شریعت بسیار تعصب نشان می‌دهد؛ چنان‌كه در جواب نامه‌ی كیكاوس اول پادشاه آسیای صغیر كه در كارهای مملكت و امور مربوط به نصارا از وی نظر می‌خواهد، چنین سفارش می‌كند كه «در خصوص اهل كتاب سیاست جدی‌تری در پیش گیرد، آنان را به رعایت شرایط ذمه ملزم می‌سازد تا در دارالاسلام تظاهر به كفر ننمایند، علیه مسلمانان به عمل جاسوسی نپردازند، و می‌فروشی نكنند و در ضمن وصیتی به مسلمانان می‌گوید: تا می‌توانید در دیار كفر اقامت نكنید كه اقامت در دار كفر و تحت ذمه‌ی كفار، اهانت به اسلام است.»
او در طول سفرهایش غالب كتاب‌های حدیث اهل سنت را نزد علمای شهرهای مختلف خوانده و از آنان اجازه نقل حدیث گرفته است، به همین دلیل نسبت به حدیث هم آگاهی كامل دارد.

این متن از کتاب شرح نقش الفصوص برگرفته شده است. برای آشنایی بیشتر و خرید این کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:

کتاب شرح نقش الفصوص

ابن عربی: کتاب شرح نقش الفصوص، نشر خورشیدباران

جهان‌بینی ابن عربی

جهان‌بینی ابن عربی حول دو محور «حق مطلق» و «انسان كامل» به صورت صعود و نزول وجودی دور می‌زند. او در هر مرحله مجموعه‌ای از مفاهیمی را كه از اهمیت بسیار برخوردار است و با هستی‌شناسی و وجودشناسی او ارتباط دارد، بررسی و تحلیل می‌كند. دیدگاه ابن عربی علاوه بر هستی‌شناسی، دارای روانشناسی و معرفت‌شناسی و نمادگرایی نیز می‌باشد.

احساس آزادی ابن عربی در اخذ آرای غیراسلامی و اسلامی كردن آن بسیار مهم است، چنان‌چه تثلیث مسیحی را توجیه توحیدی می‌كند، زیرا در فلسفه‌ی ابن عربی اندیشه‌ی تثلیث نقش بسیار مهم بر عهده دارد. این كه این اندیشه چنین مرتبه‌ای در تفكر یك صوفی مسلمان داشته باشد، بس غریب است. لذا ابوالعلاء عفیفی می‌گوید: اما [چه می‌توان كرد] رفیق ما بر هر آنچه نزد مسلمانان پذیرفته شده و مسلم است، می‌شورد. وقتی او می‌تواند هر آنچه را كه اقتباس می‌كند به رنگ نظریه‌ی وحدت وجود خود درآورد، چرا از مسیحیت اقتباس نكند، همان‌گونه كه از دیگران اقتباس كرده است.

ابن عربی طرفدار «مذهب عشق» است و عشق‌ورزی در مذهب او دارای چنان اهمیتی است كه چه‌بسا بتوان بسیاری از امهات مسایل او را فروعی از این مسئله شمرد. زیرا او «دین عشق» را به‌عنوان بنیادی‌ترین دین معرفی نموده و از همین راه به تفسیر هستی می‌پردازد. اتحاد ادیان از بنیان‌های دیگر فكری ابن عربی است و باید توجه داشت كه این دیدگاه با نظرات متفكران غربی درباره‌ی تكثر ادیان تفاوت اساسی دارد كه خود تحقیقی مفصل را می‌طلبد.

با توجه به تعدد ابعاد اندیشه‌ی ابن عربی و تجلی آن در آثارش و به خصوص در فصوص الحكم، می‌توان گفت او از پیشروان اندیشه و عشق در عرفان اسلامی است و پس از او سیر اندیشه‌ی عرفان اسلامی شدیداً متأثر از افكار ابن عربی است و بدون مطالعه‌ی افكار ابن عربی نمی‌توان به عمق عرفان اسلامی پی برد.

جامی ‌ابن عربی را «قدوه و پیشوای قائلان به وحدت وجود» شمرده است. بعضی از متفكران غربی نیز معتقدند كه در میان افكار اصلی ابن عربی آنچه دامنه‌اش از همه وسیع‌تر بوده و بقیه در حكم زیر مجموعه‌ی آن محسوب می‌شوند، وحدت وجود است و مفهوم وحدت وجود مفهومی كاملاً فراگیر است كه سایر دیدگاه‌های ابن عربی وجوه و جلوه‌های آن محسوب می‌شوند. یكی دیگر از خصایص فكری ابن عربی استفاده از عقل نورانی شده با كشف و اشراق است كه از آن در تفسیر آیات واحادیث استفاده‌ی وافری می‌برد و در تفسیر و حتی تأویل آیات برای بیان دیدگاه‌های خود حداكثر استفاده را نموده است.

به‌علت آن‌كه ابن عربی از عالمی ورای عقول سخن می‌گوید و از عمق معنوی خارق‌العاده‌ای برخوردار است، بعضی از افكارش را متناقض شمرده‌اند و به جنبه‌های فلسفی بحث‌های او اهمیت بیشتری داده‌اند. این امر از قونوی آغاز شد كه او را تنها وارث واقعی شیخ دانسته‌اند. قونوی همان كسی است كه عامل پیوند عرفان ابن‌عربی با عرفان مولانا جلال‌الدین رومی نیز می‌باشد.

به تعبیر جامی، قونوی نقاد كلام شیخ است. مقصود شیخ در مسئله‌ی وحدت وجود بر وجهی كه مطابق عقل و شرع باشد، جز به تبع تحقیقات وی (قونوی) و فهم آن –كما ینبغی- میسر نمی‌شود. شیوه‌ی تألیفات قونوی با شیخ اكبر تا حدود زیادی فرق دارد. وی خود عارف بزرگی است، لیكن چون بهتر از ابن عربی در فلسفه‌ی مشاء تعمق كرده بود، كوشش زیادی به‌كار برد تا این فلسفه را با تعابیر عقلی تصوف وفق دهد. تلاش برای توفیق و تطبیق این دو به‌خصوص در شیوه‌ی پرداختن به بحث «وجود» ظاهر می‌شود. اما ابن عربی هرچند غالباً درباره‌ی وجود بحث می‌كند ولی «وجود» اصلی‌ترین مقوله برای او نبوده است و معلوم نیست كه چرا پیروان او اصطلاح «وجود» را از مجموعه‌ی تعلیمات وی استخراج كرده و آن را دل‌مشغولی اصلی خویش قرار داده‌اند. به عبارت دیگر «وجود» برای قونوی و شاگردان بعدی او به‌عنوان یك بحث فلسفی مطرح است و غالباً آن را به‌عنوان صفت اصلی خدا ذكر می‌كنند، در حالی كه ابن عربی اصطلاحات قرآنی را در این مورد بیشتر می‌پسندد و از خداوند بیشتر به اسم «حق» یاد می‌كند.

خلاصه آن‌كه دیدگاه‌های ابن عربی توسط قونوی و شاگردانش به فلسفه نزدیك شد، چنان‌که ما در فتوحات بیشتر با تفسیری عرفانی از متون منتخب كتاب و سنت روبه‌رو هستیم و همواره نزدیكی به منابع سنت اسلامی را احساس می‌كنیم و هرگز غلبه‌ی روش نظام‌مند فلسفی را به چشم نمی‌بینیم و خود را با سیلابی از الهامات و اشراقات الهی بدون هیچ ارتباط ظاهری مواجه می‌یابیم. اما قونوی در تألیفاتش طرحی را برای تنظیم عقلانی اندیشه‌ها در می‌اندازد و تمایل فلسفی وی در ساختار منطقی و نظام‌مند آثارش كاملاً هویداست.

در بحث وحدت وجود، حداقل در مقام كشف، نباید ابن عربی را فیلسوف و جهان‌بینی‌اش را جهان‌بینی فلسفی به‌حساب آوریم، بلكه جهان‌بینی او جهان‌بینی انسان كامل است. به قول ایزوتسو فلسفه‌ی ابن عربی، به‌طور خلاصه، توصیف نظری كل عالم وجود است آن چنان‌که در چشم انسان كامل منعكس شده است. در واقع، این فلسفه یك جهان‌بینی غیرمتعارف است، زیرا محصول تجربه‌ای غیرمتعارف از انسانی غیرمتعارف است.

و نه‌تنها روش ابن عربی فلسفی نیست، بلكه به شدت از فیلسوفان و روش آنان پرهیز می‌كند و به هیچ وجه از هیچ كس جز خدا تقلید نمی‌نماید. چنان‌كه خود در فتوحات می‌گوید: «ما از كسانی نیستیم كه اقوال فلاسفه و غیرفلاسفه را در امور مختلف حكایت كنیم. در كتاب فتوحات بلكه در همه‌ی كتابهایمان آنچه را كشف اعطا و حق املا نموده است، می‌آوریم و این طریقه‌ی قوم (صوفیه) است. به این دلیل تصوف اسلامی پس از محی‌الدین ابن عربی و خصوصاً شاگرد و خلیفه‌ی او صدرالدین قونوی مبدل به عرفان نظری گردید و مانند علوم دیگر دارای موضوع و مسائل و مبادی شد و به همین جهت جنبه‌ی حصولی پیدا كرد و حال آنكه پیش از این به قول هجویری صاحب كتاب كشف المحجوب خُلق و عمل بود نه علم و نظر. اما به‌هرحال حصول آن در خدمت ذوق و حضور است نه صرف حصول.
ابن عربی پیونددهنده‌ی عرفان بین دو مقطع تاریخی قبل و بعد از حمله‌ی مغول و دو قطعه‌ی جغرافیایی شرق و غرب جهان اسلام است. عرفان در مكتب او به‌عنوان یك جریان فكری بلكه یك علم، جایگاه خاص خویش را پیدا كرد و حتی وارد حلقه‌های درس و بحث شد. به قول بعضی از محققان: مادام كه صوفیه اندیشه‌های خود را از طریق اشارات شاعرانه و عرفانی بیان می‌كردند، كسی خارج از حلقه‌ی آنان ایشان را چندان جدی نمی‌گرفت و تنها با كسانی قادر به گفتگو و ارتباط بودند كه ذوق تشخیص و ادراك پیام آنان را داشته باشند. ولی ابن‌عربی تصوف را به شاهراه تأملات عمیق نظری كشاند و در این راه طبیعتاً مجبور بود همه‌ی ابزارهای متكلمان، فیلسوفان، ادبا و سایر متخصصان را به خدمت بگیرد.

برگرفته از پیشگفتار کتاب شرح نقش الفصوص

به قلم دکتر عبدالرضا مظاهری

جورجیو آرمانی : میلیاردرها چگونه میلیاردر شدند

جورجیو آرمانی میلیاردر ایتالیایی از طراحی ویترین شروع کرد

برگرفته از کتاب “میلیاردرها چگونه میلیاردر شدند

جورجیو آرمانی،‌ پیش از آن که یک برند معروف در دنیای مد باشد نام میلیاردر ایتالیایی است که با ثروت 5/8 میلیارد دلار به‌عنوان صد و هفتاد و سومین ثروتمند جهان در سال 2019 شناخته شده است.

جورجیو آرمانی در 11 جولای سال 1934 در شهر پیاچنزا در شمال ایتالیا متولد شد. پدرش، اوگو، مدیر حمل و نقل و مادرش، ماریا، خانه‌دار بود. جورجیو به رشته‌ی پزشکی علاقه داشت و به دانشگاه بولونیا رفت. او پس از دو سال تحصیل در این دانشگاه در سال 1953 برای خدمت در ارتش فراخوانده شد و می‌بایست در بیمارستان ارتش کار می‌کرد. این تجربه باعث شد پزشکی را کنار بگذارد. آرمانی پس از خدمت اجباری در ارتش در یک فروشگاه زنجیره‌ای در میلان به نام لاریناسنت به عنوان طراح ویترین مشغول به کار شد. او به تدریج پیشرفت کرد و تجارب باارزشی هم در بازاریابی در صنعت مد و پوشاک به‌دست آورد. آرمانی در اواسط دهه 1960 طراح پوشاک مردان در شرکت نینو چروتی شد. مهارتهای او بسیار متقاضی داشت و طی دهه بعد همزمان با کار در چروتی به عنوان طراح آزاد برای بیش از ده تولیدکننده دیگر نيز کار می‌کرد.

 

 

آرمانی در اواخر دهه 1960 با سرجیو گالئوتی،‌ یک طراح معمار،‌ آشنا شد. این آغاز یک ارتباط شخصی و حرفه‌ای بود که برای سالها ادامه پیدا کرد. گالئوتی در سال 1973 آرمانی را متقاعد کرد یک دفتر طراحی در میلان باز کند. او شرکت خود، آرمانی را در سال ۱۹۷۴ بنیان گذاشت و در آستانه قرن بیست و یکم به‌عنوان موفق‌ترین طراح از ایتالیا فراتر رفت. این کار منجر به این شد که آرمانی طی یک دوره بلند با خانه‌های مد و طراحی لباس معروفی چون آلگری، ‌باگوتا،‌ هیلتون، گیبو، مونتدورو و تاندرس همکاری کند.

به‌زودی رسانه‌های بین‌المللی پس از نمایش لباسی در پیتی پالاس در فلورانس به صحبت درباره طرحهای آرمانی پرداختند. این تجربه فرصتهایی را برای آرمانی فراهم کرد تا شیوه کار مخصوص خود را در مسیرهای جدیدی پیش ببرد. او دیگر آماده بود که نیرویش را صرف نام تجاری خود کند. جورجیو آرمانی در سال 1975 برند جورجیو آرمانی اسپا  را به همراه دوست خود گالئوتی در میلان راه‌اندازی کرد. وی در همان سال نخستین کلکسیون لباسهای مردانه و زنانه را تحت برند خود به بازار معرفی کرد. آرمانی ارتباط نوآورانه‌ای با صنعت برقرار کرد که او را قادر ساخت پوشاک لوکس خود را در محیطی از شرکتهای طراح که بسیار هم محتاط بودند، تولید کند.

یکی از موفقیتهای اصلی جورجیو آرمانی زمانی اتفاق افتاد که در یک فیلم مشهور آن زمان لباس هنرپیشه معروف «ریچارد گری» را طراحی کرد. آرمانی در دنیای مد تنها طراحی است که نامش باعث تضمین فروش یک فیلم می‌شود. جورجیو آرمانی در سال 1979 پس از تاسیس شرکت جورجیو آرمانی، شروع به تولید برای بازارهای ایالات متحده کرد. این شرکت در اوایل دهه 1980 توافقات مهمی با شرکت اورئال برای توليد عطر داشت و خطوط جدید دیگری هم به شرکت اضافه کرد.

آرمانی در سال ۱۹۸۱ نخستین سری فروشگاههای فروش ارزان و بازار بزرگ آرمانی و در سال ۲۰۰۰ بخش لوازم آرایشی را راه‌اندازی کرد. امروزه شرکت آرمانی شامل ۲۰۰۰ مرکز فروش جهانی است.

شرکت جورجیو آرمانی در حال حاضر بیش از 3000 کارمند دارد. درآمد این شرکت در سال 2016 در حدود 9/2 میلیارد یورو برآورد شده بود.

راز موفقیت بی‌پایان جورجیو آرمانی کیفیت لباسهایش است. او لباسهایش را از بهترین مواد و پارچه‌ها تهیه می‌کند؛ همه دست‌اندرکاران دنیای مد و تمام منتقدان این صنعت اعتراف می‌کنند که لباسهایی که توسط این برند طراحی و تولید شده باشد قطعا از بهترین و مرغوبترین محصولات است.

برای آشنایی با کتاب “میلیاردرها چگونه میلیاردر شدند” به این لینک بروید.

گزیده ای از کتاب سیب و عطش نوشته ی دکتر سنگری

صلابت غريب

گزیده‌هایی از متن کتاب سیب و عطش، اثر دکتر محمدرضا سنگری:

صلابت غريب

قرن‏هاست كه قرار قلب‏ها برده ‏اى. دست در دستِ نبض‏ها، آرامشِ سينه‏ ها را آشوب كرده ‏اى و همپاى اشك‏ها، بر لب‏ها تراويده ‏اى.
نام تو همسايه‏ ى شور است. ياد تو تداعى شعر و شيون و شيفتگى. تو را نمى ‏توان گفت مگر با بغضى غيور كه حنجره را مى‏ فشرد و سوزى غريب كه شعله ‏ورمان مى‏ سازد.
اى ايمان ايستاده، اى حسين!
لحظه‏ هايى كه موج موج حادثه‏ ها، شكسته‏ مان مى‏ خواهند و فوج فوج اندوه افتاده و نشسته ‏مان مى‏ طلبد. نسيم ياد تو ايستادگى‏ مان مى ‏آموزد، به رسم نسيم بهار كه در گوشِ دانه‏ ها، قصّه‏ ى قيام مى‏ گويد و حديث رويش زمزمه مى‏ كند. وقتى ترديد و تزلزل و وسوسه بال و پر مى‏ گشايد تا ما را به سقوط و هبوط بخواند، كربلاى تو را مرور مى‏ كنيم و هزار دريچه به روشناى يقين مى‏ گشاييم و رفتنِ بى‏ ترديد و عبورِ مطمئن از سنگلاخ‏ها را تن مى‏ سپاريم، اى قله‏ ى صبورى، اى صلابت و صولت غريب!
مى‏ شناسيم و نمى‏ شناسيمت، تو قلّه‏ اى بارز و روشنى كه از همه سويت مى ‏توان ديد، اما قدم زدن در ساحت قلّه‏ ى تو را، هر توانى و گامى نمى ‏تواند دريابد. دستمان گير تا دامنه ‏ها را دريابيم، دستى بگشا تا به صلابتِ دستهاى علقمه، دست بگشاييم و بال بيابيم و ادراكِ كرانه‏ هاى تو را دست كم از دوردست‏ها، ممكن ببينيم.
ما را از عشيره ‏ى عاشورا كن؛ همناى نينوايمان ساز، جانى تفتيده چون طف به ما بخش و فاصله‏ ى هستىِ ما را با مستانِ تشنه‌كامِ كربلا كمتر كن.
چهارده قرن تو را دويده ‏ايم، تو را چشيده‏ ايم و هنوز و هميشه تشنه‏ ايم.

اى روح عطش ما را درياب.

 

برای دسترسی به کتابهای دیگر دکتر محمدرضا سنگری می‌توانید به لینک‌های زیر بروید:

با زمين تفتيده ‏ى طف

بى تو آب حرمت نداشت. عطش آبروى عاشقان نبود و خاك اين همه شوكت و اعتبار نمى‏ يافت، اى بلاخيزترين زمين!
بعد از تو، به آزمون‏هاى دشوار سرنهادن حيثيتِ اوليا شد و در خون و عطش ايستادن رسمِ شكيبايان پارسا. اگر اين خاك نبود، هستى چه خاكى بر سر مى ‏كرد؟ اگر خدا تو را براى حسين (ع) انتخاب نمى‏ كرد، هيچ عاشقى زمين را براى زيستن نمى‏ گزيد.
كربلا، اى تاريخ عشق، جغرافياى ايمان!
كدام تلاوت عاشقانه است كه وامدار زمزمه‏ هاى شبانگاهِ شگفتِ عاشوراى تو نباشد؟
كدام طراوت بهارانه است كه از بهشت تو وام نگرفته باشد؟
اى زخمى مظلوم!
ياد تو التيام زخم‏هاست. مرور تو مرور آيينه‏ ى شكسته‏ ى خداست كه در آن زيبايى تكثير شده است. مرور آيين خداست كه در هيچ جاى خاك اين همه زيبا و تمام جلوه نيافته است.
اى خاك تشنه‏ ى سيراب، اى اقيانوس تشنه‏ ى مواج!
هر كس به تو رسيد تشنه شد. هر كه تشنگى از تو يافت، در جانش همه‏ ى درياها جارى شد. هر كس تو را فهميد، از فهم كهكشان‏هاى دور آبى و شيرى بى‏ نياز شد. آشنايى با تو آشنايى‌زدايى است. آشنايى با تو دانش‌سوزى و عشق‌آموزى است. مهر تو، گرماى هر روزى و شيوه‏ ى جان‌افروزى است. ما را به جرعه ‏اى از معرفت خويش بنواز.
اى تشنه‌ی غريب!
فهم تو غريب است؛ كشف رازهاى تو دشوار. هر چه نزديك‏تر مى‏ شويم، دورتر مى‏ شوى. هر چه تو را مى‏ فهميم، رازى تازه‏ تر مى‏ گشايى و جلوه‏ اى انديشه‌سوزتر مى‏ نمايى.
هر كس كتاب تو را ورق زد، در نخستين سطر تو، در خود شكست و هزارهزار رشته‏ ى انديشه‏ ى پيشين‏ اش از هم گسست. مثل كتاب خدا كه از آغاز، راز «الم» را بر شانه‏ هاى ناتوان فهم قاريان مى ‏نشاند، تو نيز در نخستين صفحه، در سطر آغازين و حتى در اولين واژه ، بهت و حيرت مى‏ بخشى و نگاه عقل را در سرگردانى فهميدن رها مى‏ كنى.
چگونه تو را بفهميم كه بيست و چهار هزار سال پيش از ولادت كعبه، خداوند تو را آفريد و خاك تو را بر خاك كعبه برترى بخشيد تا نماز را به سوى كعبه بخوانيم اما سر بر تو بگذاريم و خوب‏ترين و زيباترين بخش نماز را با تو بگذرانيم.
عجيب است عبادت خدا با تو قُرب و منزلت مى ‏يابد. خاك تو شفاست يا من اِسْمُهُ دواء و ذِكرُهُ شفاء!
اى كعبه ‏ى هميشه‏ ى دلشدگان؛ قبله‏ ى قلب‏هاى عاشق!
گفته‏ اند روزى كه پرده‏ هاى غيبت بسوزد و زمين پس از قرن‏ها هجرت خورشيد، حضور آفتاب را حس كند، مقصد آفتاب خاكِ توست. آفتاب براى انتقام تو برمى‏ خيزد و اگر تو مقصد آفتاب باشى و آفتاب از كعبه رو سوى تو كند، آيا تو قبله نخواهى شد؟ آيا قبله عوض نمى‏ شود؟

مى‏ دانيم آن روز قبله نيز مى‏ چرخد و تو طواف‌گاه جهان مى‏ شوى. ما منتظر تغيير قبله‏ ايم!

 

کتاب عروس ناصریه: بخشی از متن

وطنی بين دو قلب

گزیده ای از داستان “وطنی بین دو قلب” نوشته‌ی مریم الناصری

از متن کتاب عروس ناصریه.

در اتاق انتظار دندانپزشك نشسته بود و با نگاهش دخترك را زير نظر داشت. در صورتش دقيق شده بود چشم از او برنمی داشت. اما كم‌كم نگاهش را در اتاق چرخاند و همه­ ی اشياء را پيمود و در نگاهش رنگ­هاي مختلف تابلوي بزرگ وسط ديوار را يكی كرد…

همه­ي كساني را كه آنجا نشسته بودند يكي يكي برانداز كرد. درست مثل يك روانشناس، چشمانش به صورت او دوخته شد. خواست نگاهش را برگرداند ولی نگاهشان در هم گره خورد.

گردش چشمانش را خيلي طبيعی روي اشياء كامل كرد، بعد رو برگرداند تا نگاهش را روي كفش منشي كه تقريباً دو متر از او فاصله داشت، متمركز كند. بعد از مدتی، گردنش درد گرفت. كمی گردنش را حركت داد كه باز چشمش به دخترك افتاد. دخترك به او خيره شده بود. «خدايا! گويی مرا می‌شناسد.» نگاه طولانی و خستگی ناپذيرش گويای قصه­ ای طولانی بود و سكوت ساكن در آن، داستان غم ­انگيز سال­های از دست رفته در سرگردانی ­اش را حكايت می ­كرد.

ناگهان سرش را بلند كرد تا نظری بيندازد، گويی از آنچه گذشته بود پشيمان شده بود. چيزی يادش آمد.

«انگار پيش از اين، ‌او را ديده ­ام، اما كی و كجا»؟

به ذهنش فشار آورد، ابروانش را در هم كشيد. خواست به­ ياد بياورد، اما بی ­فايده بود و مسئله پيچيده­ تر می ­شد و سعی او به جايي نمی رسيد.

«مهم اين است كه او كيست. شايد او را در خيابانی از خيابانهای شهری دور از اينجا ديده ­ام يا در بازار يا … اما هيچ كس مرا نمی شناسد. اينجا من گمنامم و تنهای تنها در رنج بی ­كسي. جز ديوار اتاقم كسی صداي ناله ی مرا نمی ­شنود و غم و اندوهم در قلبم زندانی است. درِ خانه از سكون طولانی ­ام خسته شده، كسي آن را نمی كوبد تا از خواب آرام بيدارم كند. همه ­چيز تكراری است. هيچ چيز جديدی وجود ندارد.

«او مرا از كجا می ­شناسد؟ من كه در اين ديار فراموشی رها شده ­ام و حسرت­های مانده، قلبم را می خورد، لحظات ملال ­آور، خطرناك می شوند و وحشتناك، تا طوفانی برپا كنند.»

– مريض شماره­ ی 7… مريض شماره ی 7… مريض شماره ی 7.

از جايش بلند شد:

– بله آقا، بله آقا.

ـ كجا هستيد خانم. خيلي صدا زدم. چرا جواب نمی ­دهيد؟

ـ ببخشيد آقا.

به ­سرعت اطرافش را نگريست و حواسش را جمع كرد و وسايلش را در كيفش ريخت و شتابان داخل مطب شد. روي صندلی نشست بدون آنكه به چيزي توجه كند. دكتر در حالی كه لبخند معنی داری بر لب داشت گفت:

ـ پيداست مضطربيد و به چيزي فكر می ­كنيد.

.

برای تهیه این کتاب می‌توانید به این لینک (فروشگاه اینترنتی کتاب خورشیدباران) بروید.

از شاگردی بقالی تا ميلياردری

گزیده‌ای از کتاب “میلیاردرها چگونه میلیاردر شدند”

كارل هانس آلبرشت (پدر)، متولد 20 فوريه 1920، كارآفرين آلمانی بود كه به همراه برادرش تئو آلبرشت فروشگاه زنجيره‌ای آلدی را تاسيس كرد. كارل و تئو در شرايطی متوسط در اسن بزرگ شدند. پدرشان ابتدا يك كارگر معدن بود و سپس به‌عنوان دستيار نانوايي مشغول به كار شد. مادرشان صاحب يك خواربارفروشي كوچك، در محله كارگران «شانه بِك» بود. تئو نزد مادرش به شاگردي پرداخت درحالي كه كارل در يك مغازه پخت غذاهاي آماده كار می‌کرد. كارل همچنين طي جنگ جهاني دوم در ارتش آلمان مشغول به خدمت شد.

پس از پايان جنگ جهاني دوم در سال 1946، اين دو برادر كسب و كار مادرشان را به دست گرفتند. تا سال 1950 برادران آلبرشت، 13 مغازه در «روهر والي» داشتند. اين دو برادر ايده‌اي داشتند كه در آن زمان بسيار جديد بود. آنها حداكثر ميزاني را كه به طور قانوني مي‌توانستند از قيمت كالا قبل از فروش كم كنند (يعني 3 درصد) به‌عنوان تخفيف در نظر مي‌گرفتند. اين در حالي بود كه پيشگامان بازار آن دوره كه اغلب نيز با هم همكاري داشتند، مشتريان را براي دريافت تخفيف ملزم به جمع‌آوري برچسبهاي تخفيف مي‌كردند تا پس از ارسال آنها بتوانند مقداري از پولشان را پس بگيرند. برادران آلبرشت همچنين كالاهايي را كه خوب به فروش نمي‌رفتند از ليست فروشگاهشان حذف مي‌كردند. به علاوه آنها با عدم انجام تبليغات و تا جاي ممكن كوچك نگه داشتن اندازه فروشگاههايشان، هزينه‌ها را كاهش مي‌دادند.

زماني كه دو برادر در سال 1960 شركت را به دو بخش تقسيم كردند همه فكر مي‌كردند كه آنها ورشكست خواهند شد، در حالي‌كه در همان زمان آنها مالك 300 فروشگاه و درآمد سالانه 90 ميليون (به پول رايج آلمان در آن زمان) بودند. كارهاي فروشگاه آلدي بين دو برادر تقسيم شد، به اين شكل كه كارل كنترل بخش سودآورتر آلدي «سود» (جنوب) و برادرش تئو كنترل آلدي «نورد» (شمال) را به عهده گرفتند. با اينكه هر دوي اين گروهها از سال 1966 از لحاظ قانوني و مالي كاملا جدا شده‌اند، همواره روابطشان را روابطي دوستانه ناميده‌اند. آنها در سال 1962 براي اولين بار برند فروشگاه، آلدي را معرفی كردند.

در آغاز فروشگاههاي آلدي به خاطر ارزان بودن كالاهايشان مورد تمسخر قرار مي‌گرفتند و مردم گمان مي‌كردند كه اين قيمت ارزان به دليل كيفيت پايين كالاها است، اما به هر حال با اينكه ارزش اين فروشگاه از سوی بسياري از افراد زير سوال مي‌رفت، هيچگاه از سودآوری‌اش كاسته نشد. در واقع به تدريج بسياري از مصرف‌كنندگان آلماني دريافتند كه آلدي و محصولاتش مستحق نيستند كه اين چنين بي‌ارزش در نظر گرفته شوند و اين قيمتهاي پايين از نظر اقتصادي نيز موجه است.

كارل آلبرشت در سال 1994 خود را از فعاليتهاي روزانه آلدي سود كنار كشيد و تنها به عنوان رييس هيات مديره شركت به فعاليت پرداخت. او در آغاز سال 2002 از اين مقام هم كناره‌گيري و به اين شكل تمام كنترل شركت را واگذار كرد. کارل آلبرشت در 16 جولای سال 2014 در 94 سالگی درگذشت. او در آن زمان ثروتمندترین فرد در آلمان بود.

پس از او دخترش بیآته هایستر و پسرش كارل آلبرشت مالکان شرکت هستند. بیآته متولد 1951 با پیتر هایستر ازدواج کرده و 6 فرزند دارد. او به همراه همسر و یکی از فرزندانش به نام پیتر عضو هیأت مشاور شرکت هستند. کارل آلبرشتِ پسر متولد 1948 نیز با گابریله مرتز ازدواج کرده و فرزندی ندارد. کارل در شرکت نقشهای متفاوتی بر عهده داشت که پس از ابتلا به سرطان از سمتهای خود کناره گرفت.

 

برای تهیه این کتاب می‌توانید به این لینک (فروشگاه اینترنتی کتاب خورشیدباران) بروید.

گزید‌ه‌ای از کتاب معناشناسی مفهوم هدایت در قرآن کریم

معنی‌شناسی (Semantic)

“معنی‌شناسی به دانشی اطلاق می‌شود که به بررسی معنا می‌پردازد. شاخه‌ای از دانش زبان‌شناسی است که به نظریه‌ی معنا می‌پردازد. علم سیمانتیک یا علم الدلاله و علم المعنی هم نامیده می‌شود.” (مختار، 19:1385)

“در معنی‌شناسی، صرفا معنی درونی زبانی مورد مطالعه قرار می‌گیرد. واحد‌های مطالعه این نوع معنی، واژه و جمله می‌باشد. معنی‌شناس با مطالعه‌ی معنی به دنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن انسان در درک معنی از طریق زبان است و در اصل بازنمود‌های ذهن آدمی را باز می‌کاود و نیازی به اطلاعات خارج از زبان ندارد.” (صفوی، 28:1379)

“کار زبان‌شناسی، شناخت چگونگی کارکرد زبان است و بسیار طبیعی است وقتی زبان ابعاد و لایه‌های گوناگون پیدا می‌کند، زبان‌شناسی نیز باید خود را به‌ اندازه پیچیدگی‌های زبانی، گسترده سازد تا بتواند کشف و شناخت زبان را پوشش دهد.

معناشناسی نیز کار کشف سازوکارهای معنا را با مطالعه‌ای علمی به عهده دارد، معنایی که در پس لایه‌های متن ذخیره شده و هر چه متن پیچیده‌تر، ادبی‌تر، چند لایه‌ای‌تر و درصد انتقال معانی بیشتر با حجم زبانی کمتر باشد، کار معناشناسی نیز به همان میزان سخت‌تر و پرهیجان‌تر می‌شود و نیاز به قواعد منظم و قانون‌های منسجم، بیشتر رخ می‌نماید.” (پاکتچی، 106:1388)

“معناشناسی، تحقیق و مطالعه‌ای تحلیلی درباره کلمات کلیدی زبان است به منظور آنکه سرانجام جهان‌بینی قومی شناخته شود که آن زبان را نه تنها همچون وسیله‌ی سخن گفتن و اندیشیدن بلکه مهمتر از آن همچون وسیله‌ای برای تصور کردن و تفسیر کردن جهانی که آن قوم را احاطه کرده است به کار می‌برد. معناشناسی که بدین گونه فهمیده شود، گونه‌ای از Weltanschungslehre یعنی علم تحقیق در ماهیت و ساخت جهان‌بینی یک ملت در فلان دوره‌ی خاص از تاریخ آن خواهد بود که به وسیله‌ی تحلیل روش شناختی مفاهیم و تصورات فرهنگی عمده‌ای که آن ملت برای خود فراهم آورده و در کلمات کلیدی زبان آن ملت حالت تبلور پیدا کرده بود، صورت می‌گیرد.” (ایزوتسو، 4:1376)

کاربرد معناشناسی در مطالعه‌ی قرآن کریم

با توجه به اینکه قرآن کریم در قالب سوره‌ها و آیات است و هر عبارت، چه در ارتباط با آیات قبلی و بعدی باشد و چه مجزا و مستقل، یک عبارت از ساختارهای معنایی کنار هم را شامل می‌شود که این عبارتها سوره، و سوره‌ها کل قرآن را شامل می‌شوند. هرچند که امکان دریافت معنایی و مفهوم قابل فهم از عبارتها و فرازهای قرآنی به صورت مستقل و سوای دیگر آیات وجود دارد، اما این دریافت ناقص خواهد بود و محقق را به معنا و مراد واقعی و جامعی نمی‌رساند. به این دلیل است که آیات و عبارتهای قرآن کریم از خصوصیتی بهره‌مند هستند که در کمتر کتابی می‌توان آن را سراغ گرفت و آن ویژگی، ارتباط معنایی بین تمام آیات قرآن کریم است، طوری که می‌توان آیات قرآن را با توجه به آیات دیگر تفسیر و تبیین نمود.

به عبارتی دیگر “کلمات قرآن کریم میان خود، گروههای گوناگون بزرگ و کوچک می‌سازند که این گروهها نیز بار دیگر از راههای مختلف با هم پیوند پیدا می‌کنند و سرانجام یک کل سازمان‌دار و یک شبکه‌ی بسیار پیچیده و درهم پیوستگی‌های تصوری از آنها فراهم می‌آید.” (ایزوتسو، 5:1376)

بنابراین برای به دست آوردن مراد و منظور الهی آیات، از روش معنی‌شناسی بهره جسته می‌شود. شاید این پرسش وجود داشته باشد که آیا نمی‌توان به روش‌های موجود و مرسوم شناخت قرآن بسنده کرد و یا به عبارتی، چه نیازی به شناخت قرآن از طریق معنی‌شناسی احساس می‌شود؟

در پاسخ به این سوال می‌توان بیان نمود که هرچند روش‌های مرسوم بهره‌مندی از معارف قرآن کریم، سودمند و مفید در جهت بهره‌مندی از معارف قرآنی است اما به کارگیری روش معنی‌شناسی در فهم بحرهای بیکران علوم ومعارف قرآنی نه تنها بی تاثیر نیست بلکه دریچه‌ای دیگر است به روی پژوهشگران تا این امکان برای مشتاقان فراهم آید تا با بهره‌مندی از علوم مختلف مانند زبان‌شناسی، از قرآن کریم بهره‌مند شوند. با توجه به ذوبطون بودن و لایه لایه‌ای بودن معارف قرآنی، کاربرد علوم مختلف از جمله زبان‌شناسی، ضروری است.

بخشی از متن کتاب معناشناسی مفهوم هدایت در قرآن کریم، اثر فاطمه گنجی

برای تهیه این کتاب میتوانید به لینک زیر بروید:

کتاب معناشناسی مفهوم هدایت در قرآن کریم

گزیده‌ای از کتاب گزارش ناظر

تعریف حقوق مهندسی

در حوزه ساخت و ساز شهری مهندسان ناظر و طراح و مجری باید به گونه‌ای عمل کنند که در محل احداث ساختمان و یا در همسایگی آن، چه در زمان احداث و چه در زمان بهره‌برداری هیچ گونه حادثه جانی و مالی ناشی از عدم رعایت موارد فنی و عدم رعایت موارد ایمنی ایجاد نشود. در غیر این صورت از آن جایی که مهندسان ناظر و طراح و مجری متعهد به نتیجه هستند، ضامن بوده و می‌بایستی خسارت دهند. مگر آن که در دادگاه و یا در هیئت کارشناسی به طرقی اثبات کنند که فعل زیان‌بار یا هیچ سببیت و مباشرتی منتسب به آن‌ها نیست. مهم‌ترین و بهترین روش مهندسان برای تبرئه شدن در دادگاه هنگام بروز حادثه جانی و یا مالی، ارائه به موقع گزارش‌ها و مکاتبات و دستور کارها به مالک و مجری و طراح و ناظر و پیمانکاران جزء و مرجع صدور پروانه و نظام مهندسی و بازرسی اداره کار و نظارت عالیه (ماده 35 قانون نظام مهندسی) می‌باشد، که بایستی متناسب با جایگاه مهندس مربوطه در خصوص ساختمان به انجام رسد.

دستور کار

فلسفه دستور کار این است که، موضوعی یا موردی در نقشه‌های مصوب، طراحی نشده و یا روش اجرای آن دارای پیچیدگی فنی و خاص است و یا دارای نواقصی است، که در این مورد دستور کار صادر می‌شود. و همچنین مفهوم دستور کار تاکید بر رعایت موارد اجرایی و قانونی به سازنده و مجری است. یکی از وظایف و تکالیف مهندس ناظر ارائه دستور کار به مالک می‌باشد. که در صورت بروز هر گونه حادثه احتمالی در دادگاه و شورای انتظامی می‌تواند باعث کاهش درصد تقصیر مهندس ناظر و یا برائت وی شود که البته مبنای اصلی تبرئه ناظر ارائه گزارش‌ها در موعد به مرجع صدور پروانه است. در نگارش دستور کار حتی المقدور بهتر است که به صورت تایپی نباشد و با خط خود مهندس ناظر خوانا نوشته شود. چون دست خط اصالت دارد. در صورت بروز حادثه و ایجاد خسارت جانی و مالی دستور کاری که مهندس ناظر با خط خودش نوشته است، توسط کارشناسان خط و امضاء اصالت آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. در صورتی که در دستور کار تایپی این احتمال وجود دارد که کارشناسان ایراداتی به آن وارد کنند.

برای نوشتن دستور کار بهتر است در برگه‌ای A4 که در بالای صفحه آن به صورت عنوان بزرگ با خودکار آبی کلمه‌ی “دستور کار” قید شده است، را بنویسیم. علت این که تاکید می‌شود که با خودکار آبی واژه‌ی دستور کار نوشته شود، این است که خودکار آبی ویژگی‌هایی از لحاظ طیف رنگی دارد که در خودکارهای با رنگ دیگر به خصوص رنگ مشکی این ویژگی وجود ندارد. در حقیقت امکان جعل نوشته با خودکار آبی خیلی کمتر از رنگ مشکی است و این نکته باید در نوشتن دستور کار مورد توجه مهندسان ناظر قرار گیرد. در خصوص درج تاریخ صدور دستور کار هیچ‌گاه نباید در بالای صفحه‌ی دستور کار نوشته شود، بلکه تاریخ باید در متن دستور کار به صورت حروف قید و ثبت گردد، متن باید با تاریخی که در ذیل دستور کار توسط مهندس ناظر درج می‌گردد یکسان باشد. توجه شود که اگر دستور کار توسط مالک بعد از تاریخ امضاء و مهر مهندس ناظر، امضاء شود ایرادی ندارد، اما باید دقت گردد که تاریخ امضای مالک، نباید قبل از تاریخ مهر، امضاء و تاریخ درج شده توسط مهندس ناظر در دستور کار باشد.

برای تهیه این کتاب با این لینک بروید.

گزیده‌ای از کتاب مشارکت در ساخت

فرض شود که شما به عنوان صاحب زمین با سازنده‌ی فاقد صلاحیت اجرا، قرارداد مشارکت می‌بندید، مشروط بر این که ایشان جهت اجرای پروژه با یک مجری ذیصلاح قرارداد ببندد. فرض کنید مجری ذیصلاح ترک فعل کرده است. در این حالت چنانچه حادثه‌ای پیش آید، دادگاه تمام عوامل را فرامی‌خواند و وقتی پروژه مجری ذیصلاح دارد، صاحب زمین می‌تواند با ارائه قرارداد مشارکت در ساخت و قرارداد مجری از خود دفاع کند و تبرئه شود (چه در زمان احداث و چه در زمان بهره‌برداری). بنابراین وجود نام مجری ذیصلاح در قرارداد مشارکت بسیار مهم است.

به همین جهت اصرار داریم به منظور این که صاحبان زمین در خصوص حوادث احتمالی در حین ساخت و یا بهره‌برداری تقصیری نگیرند، در قراردادهای مشارکت در ساخت یک بند در نظر گرفته و این عبارت قید شود:

“سازنده/سازندگان با امضای این قرارداد متعهد می‌گردند که ساخت ساختمان و یا مدیریت بر اجرای ساختمان را توسط مجری ذیصلاح که دارای پروانه اشتغال اجرا از وزارت راه و شهرسازی (سازمان نظام مهندسی ساختمان) باشد اجرا نمایند و یک نسخه از قرارداد مجری ذیصلاح و کپی برابر اصل پروانه اشتغال او را نیز به صاحب/صاحبان زمین ارائه دهند، در غیر این صورت عواقب خسارات حوادث جانی و مالی ناشی از آن، چه در زمان احداث ساختمان و چه در زمان بهره‌برداری بر عهده سازنده/سازندگان بوده و صاحب/صاحبان زمین هیچگونه مسئولیتی ندارند.”

در مواقعی دیده شده سازنده با جعل پروانه اشتغال مجری ذیصلاح این بند قرارداد را دور می‌زند، بنابراین صاحبان زمین توجه داشته باشند که کپی برابر اصل پروانه اشتغال مجری ذیصلاح را از سازنده مطالبه کنند.

کتاب مشارکت در ساختدر اینجا یک سوال مطرح است که آیا عبارت مذکور به تنهایی رافع مسئولیت صاحب زمین می‌باشد یا خیر. توصیه می‌شود صاحب زمین به همین جمله‌ی فوق در قرارداد کفایت نکند و در صورتی که سازنده مدارک خواسته شده در بالا را به ایشان تحویل نداد، حتماً در اوایل کار و طی چند مرحله، اظهارنامه قضایی مبنی بر لزوم ارائه قرارداد مجری ذیصلاح طبق همان شماره ماده مندرج در قرارداد، به نشانی اقامتگاه قانونی سازنده بفرستد. در این صورت مجموعه‌ی این مدارک می‌تواند شما را در دادگاه تبرئه کند. صاحبان زمین باید تمامی مدارک از جمله قرارداد مشارکت در ساخت، پروانه‌ی ساختمانی، نقشه‌ها، اظهارنامه‌های قضایی و… را تا سالها پس از پایان کار نزد خود نگهداری کنند تا در مواقع لزوم چه در زمان احداث ساختمان و چه در زمان بهره‌برداری بتوانند به آن‌‌ها استناد کنند.

در اینجا، ذکر این نکته لازم است که ما در کشورمان خلأ قانونی نداریم، بلکه عدم آگاهی و نداشتن دانش حقوقی موجب می‌شود تا در تنظیم قراردادهایمان نتوانیم تمام جوانب کار را در نظر بگیریم، در حالی که قوانین کشور ما در مباحث قراردادی یکی از پیشرفته‌ترین قوانین دنیاست و در آن به تمام حالات و جزئیات پرداخته شده است.

برای اطلاعات بیشتر و خرید کتاب “مشارکت در ساخت، به این لینک بروید.

خلاقیت و نوآوری در کار آفرینی

سه پله ی تاریخ هنر از نظر هگل:

هنر نمادین:

در این هنر درونمایه ی اندیشگون و روحانی نتوانسته بود بر عنصر حسی چیره شود، و هنرمند قادر نبود تا مقصود خویش را در پیکر شکل اثر جای دهد، پس فقط بدان اشاره ای می کرد.هگل از هنر مصر باستان به عنوان نمونه ی عالی هنر نمادین یاد کرده.آنجا شکل های هندسی، و توازن و تقارن فقط اشاراتی هستند به درونمایه ای بیان ناشده. شکل در اهرام و تندیس ابوالهول گزارش دقیق و سرراستی از روح نیست، بل نمایانگر روحی فردی است که تنها به عنوان نماد جنبه ی همگانی می یابد. هگل می افزاید که نماد در هنر ، با این معنا تفاوت دارد، زیرا زیرا در هنر اساس بر ابهام است و شکل ها خودشان نیستند، چیز دیگری را هم بیان نمی کنند، تنها بدان اشاره دارند. این منش کلی هنر، در هنر نمادین به حد افراط می رسد. از اینجا معنای حرف هگل را می فهمیم که گفته است> “ابواهول نماد نمادگرایی است”.هنر نمادین در افسانه ها، تمثیل ها و ادبیات فولکلوریک  راه زوال را می پیماید و گسست کاملی میان شکل و محتوا رخ می نماید.در هنر نمادین انسان غایب است. خدایان از اانسان برتر و مقترترند و در اشاره به آنها نیازی به یادآوری زندگی انسان نیست. نمی توان در خدایان هیچ جنبه انسانی یافت ، پس انسان غایب می شود.هنر نمادین شکل اشاره ای است به محتوای سربسته و رازآمیزی که خود را آشکار نمی کند.

هنر کلاسیک:

در این هنر درونمایه ی اندیشگون با عنصر حسی همخوانی می یابد، پس روح اینجا دیگر نیازمند اشارت و نماد نیست. روح در ابژه ها و در جسم معنای مستقیم خود را می یابد، بر خلاف هنر نمادین ، در هنر کلاسیک یگانگی شکل و محتوا مطرح می شود. هگل از پیکر سازی یونانی همچون کامل ترین شکل بیان تعادل موزون و صریح یاد می کند. هنر کلاسیک از انسان آغاز می کند، همانطور که در اندیشه های فلسفی سرانجام انسان را مرکز و معیار هر چیز می نامد. حتی خدایان منش ها و خواست های انسانی دارند.  روح اینجا چنان محدود و کرانمند است که در بدن جای گیرد، و برای ادراکش نیازی  به نمادگرایی نباشد. هگل می گوید که روح در مقام روح، در واقع همواره عنصری سوبژکتیو است، آگاهی درونی است از خودش ، و همواره “من” است.هگل از این تندیس ها و از هنر پیکرسازی یونانیان به عنوان “کنش دینی ” یاد کرده. در این هنر به روی کلیت ذات خدایی تکیه می شودزیرا کلی، آن وحدتی است که از هر گونه جدایی و اختلاف و ستیزه برکنار است.هنر کلاسیک از اینرو راه زوال را پیمود که تصور امر مقدس و الاهیتی که در این هنر وجود داشت ، به تدریج جنبه ی ناکامل خود را آشکار کرد. گوهر امر مقدس، یا ذات خدایی باید روحی بی مرز ، آزاد و بی پایان باشد در حالی که خدایان یونانی نه آزاد بودند و نه بی مرز. در هنر رمانتیک شکل اشارتی به چیزی متعال نیست، چون این نکته به یقین دانسته شده که روح ناکرانمند در خود وجود و حضور دارد و به هیچ اشاره ای هم بازشناخته نمی شود.

هنر رمانتیک:

در این هنر تعادل ، هماهنگی و جنبه ی موزون هنر کلاسیک از میان می رود. اینجا درون مایه ی اندیشگون فراتر و مقتدرتر از شکل حس پذیر است. جسم انسانی محدودتر از آن دانسته می شود که بیانگر امر مقدس و مورد تعالی باشد. روح گسترده است و در محدودیت جسم جا نمی گیرد. هنر رمانتیک از هنر کلاسیک به دلیل همین نگنجیدن روح معنوی در شکل حس پذیر جداست، و از هنر نمادین به دلیل نابسندگی زبان رمز و راز جداست. در یک کلام در هنر رمانتیک روح یا معنا بر شکل چیره می شود. هنر نقاشی بیان کامل این ادراک مسیحی است، آنچه نشان می دهد همین بی کرانگی روح است، نه خور روح. در گام بعد شعر و موسیقی نیز از این استعلای روح خبر می آورند. روح مدام به سوی چیزی فراتر از تصور ، چیزی دست نایافتنی و متعالی حرکت می کند و چون بدان دست نمی یابد به سوی زندگی جسمانی بازمی گردد. پس نکته ی مرکزی این هنر زندگی درونی روح است و ذهنیت ناب و مطلق. بحث هگل از هنر رمانتیک نمایانگر ناکاملی این هنر است . اینجا میان ایده آل یا محتوا با پیکربندی حسی فاصله افتاده است. روح رمانتیک در بازگشت به خود، خود را بازنمی یابد. زبان رمانتیک زبان ناسازگاری، ناهمخوانی و از هم پاشیدگی است. بر خلاف زبان هنر کلاسیک که زبان هماهنگی و وصل بود(ص 110-106 . بلبک احمدی.حقیقت و زیبایی)

تفکر جانبی

تفکر جانبی در تفکر عمودی آدمی متمرکز می شود و هر آن چه را که بی ربط است به کناری می نهد در تفکر جانبی از مداخله های اتفاقی استقبال می شود تفکر عمودی عبارت است از گزینش و رد. آدمی در یک چارچوب داوری عمل می کند و هر آن چه را که بی ربط است پس می زند

تفکر جانبی

در تفکر عمودی آدمی متمرکز می شود و هر آن چه را که بی ربط است به کناری می نهد در تفکر جانبی از مداخله های اتفاقی استقبال می شود تفکر عمودی عبارت است از گزینش و رد. آدمی در یک چارچوب داوری عمل می کند و هر آن چه را که بی ربط است پس می زند در تفکر جانبی آدمی در می یابد که یک الگو نمی تواند از درون خود بازسازی شود مگر این که تحت تاثیر عاملی بیرونی چنین شود بنا بر این از عوامل موثر خارجی به خاطر تاثیر برانگیزندگی شان استقبال می کند این گونه عوامل موثر خارجی هر چه بی ربط تر باشند احتمال بیشتری برای دگرگون ساختن الگوی تثبیت شده وجود خواهد داشت جستجو صرفا به دنبال چیزهای مربوط به جاودانه ساختن الگوی حاضر می انجامد .

tafakor

تفکر عمودی محتمل ترین مسیرها را دنبال می کند تفکر جانبی بعید ترین مسیرها را می کاود تفکر جانبی ممکن است به صورت خودخواسته به بیراهه برود تفکر جانبی به جای بررسی محتمل ترین رویکردها تلاش می کند تا رویکردهایی را مورد ملاحظه قرار دهد که از کمترین بداهت برخوردارند همین میل به کاویدن بعید ترین مسیرهاست که مهم است چرا که غالبا هیچ دلیل دیگری برای کاویدن چنین مسیرهایی وجود ندارد در آستانه ورود به یک مسیر نامحتمل هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد آیا این مسیر ارزش کاویدن را دارد یا نه و با این حال چنین کاووشی ممکن است به چیزی سودمند بینجامد در تفکر عمودی ادمی در امتداد فراخترین مسیری که روی به سمت و سویی درست دارد به پیش می رود تفکر عمودی فرآیندی پایان پذیر است تفکر جانبی فرآیند احتمالی است در تفکر عمئدی آدمی انتظار دارد به پاسخی دست یابد در تفکر جانبی شاید اصلا هیچ پاسخی وجود نداشته باشد تفکر جانبی امکان بازسازی الگوها برای دست یافتن به راه حلی روشن بینانه را افزایش می دهد. ولی شاید این اتفاق نیفتد

تجسم کنید

تکنیک‌های تجسم

به اندیشه‌ها و سیستم‌هایی که عمل کردم و برای من و تعداد بی‌شماری مؤثر واقع شد، سخت پایبندم. اساساً حتی اگر مردم برای این روش‌ها اسامی متعددی انتخاب کنند، در واقع، اصول یکسان و مشابه است. به عقیده هنری فورد، موفق معروف: «هرگونه که در مورد خودتان فکر کنید، می‌توانید یا نمی‌توانید، شما درست می‌گویید».

دوباره تکرار می‎کنم؛ تنها محدودیت‎ها آن چیزهایی هستند که شما بر خود تحمیل می‎کنید.

 

تجسم منفی

اغلب از مردم می‌شنویم که می‌گویند: «می‌دونستم برنده نمی‌شم ـ می‌دونستم نمی‌تونم اون کار رو انجام بِدَم ـ می‌دونستم اون کار رو نمی‌گیرم ـ ماه، ‌هفته یا روز بدیه».

اینها مثال‌های اندکی از تجسم منفی هستند. کاملاً واضح است که هر فرد با داشتن این افکار، نتیجه منفی کسب می‌کند. با در سر داشتن این افکار، اقدام کردن کاملاً بی‌معنی است، زیرا همین عقاید به تنهایی دست‌یابی به هدف را غیرممکن می‌سازد.

 

تجسم مثبت

اولین نمونه‌ای را که در تاریخ تلاش‌های بشر می‌توان مثال زد داستان روجر بنیستر دونده است که در سال 1954 یک مایل را در کمتر از چهار دقیقه، دوید. تا آن زمان هیچ کس یک مایل را در این مدت ندویده بود. همه بر این باور بودند که این عمل شدنی نیست، در حالی که در دانشگاه آکسفورد روجر دوید و توانست رکورد را از آن خود کند.

آن‌چه این پیروزی را عجیب و حیرت‌آور جلوه می‎داد این بود که در بدن او هیچ تغییری حاصل نشده بود، مسیرهای دویدن یا کفش مسابقه نیز جدید نبودند. به احتمال قوی این فروتنی او، باور او و تجسمش بود که تغییر کرده بود. مطمئنم که او می‌دانست که رکورد خواهد شکست.

 

اگر او می‌تواند، من هم می‌توانم

روجر بنیستر به دیگران این فرصت را داد تا باور کنند که می‌توانند و بعد از آن افراد زیادی یک مایل را کمتر از چهار دقیقه دویدند. به این ترتیب او مثال روشنی از جمله‌ی «اگر او می‌توانست من هم می‌توانم» شد. مجسم کردن می‌تواند مثبت و یا منفی باشد. معمولاً خود را در موقعیتی تصور می‌کنیم که دلمان نمی‌خواهد برایمان پیش بیاید. براساس گفته‌ «از هر چه بترسیم ممکن است برایمان اتفاق بیفتد» هر قدر بیشتر این سناریوی ترس و شکست را تجسم کنیم، احتمال پبش آمدن آن را بیشتر می‌کنیم.

تجسم مثبت و خلاق یکی از مراحل در برنامه موفقیت شماست و مستلزم داشتن تصوری عمدی و آگاهانه از آن‌چه می‌خواهید به‌دست آورید می‌باشد. در طول زندگی‌مان به طور ناخودآگاه از تجسم کردن استفاده می‌کنیم. تقریباً در مورد تمام چیزهایی که به‌دست آورده‌ایم قبلاً فکرکرده بودیم، بنابراین برای رسیدن به موفقیت باید عملاً و آگاهانه و با سرسختی تجسم منفی را به مثبت تبدیل کنیم.

 

تجسم مثبت فعال

اگر متوجه شدید که در حال فکر کردن به موقعیتی هستید که نمی‌خواهید در آن باشید، بلافاصله آن فکر را با موقعیتی که می‌خواهید در آن باشید جابه‌جا کنید و فکر مثبت را جایگزین نمایید. مغز تصاویر را مجسم می‌کند نه کلمات را. البته ما از طریق کلمات با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنیم، اما بلافاصله کلمات در مغزتان با قرینه‌ها و انگاره‌های مصور جابه‌جا می‌شوند. اشخاصی موفق می‌شوند که تصویر ذهنی بسیار عالی در مورد خود دارند و آنهایی شکست می‎خورند که دارای انگاره‌های ضعیف و غم‌انگیزی هستند.

اگر بتوانید خود را در حالتی ببینید که به هدفتان دست یافته‌اید، آن هدف محقق خواهد شد.

یکی دیگر از ورزشکاران بزرگ جهان محمد علی است که همیشه به عنوان بزرگترین بوکسور جهان در تاریخ خواهد ماند. او در مورد چگونگی رویارویی با حریف می‌گوید که بی‌وقفه در مورد جدالی که پیش رو داشته تمرکز می‌کرده تا عاقبت بتواند خود را در جایگاه برنده ببیند که همواره (به جز تنها دو باخت) درست در می‌آمد. در واقع، محمدعلی نتیجه را مجسم می‌کرد. او در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: هیچگاه نگفتم که بزرگترین خواهم بود، فقط می‌گفتم که بزرگترین هستم.

برگرفته از کتاب “کلید طلایی شادکامی و کامیابی“، نوشته‌ی ریچارد دنی، ترجمه‌ی فریده شکیبا

تاریخ هنر از نظر هگل

سه پله ی تاریخ هنر از نظر هگل:

هنر نمادین:

در این هنر درونمایه ی اندیشگون و روحانی نتوانسته بود بر عنصر حسی چیره شود، و هنرمند قادر نبود تا مقصود خویش را در پیکر شکل اثر جای دهد، پس فقط بدان اشاره ای می کرد.هگل از هنر مصر باستان به عنوان نمونه ی عالی هنر نمادین یاد کرده.آنجا شکل های هندسی، و توازن و تقارن فقط اشاراتی هستند به درونمایه ای بیان ناشده. شکل در اهرام و تندیس ابوالهول گزارش دقیق و سرراستی از روح نیست، بل نمایانگر روحی فردی است که تنها به عنوان نماد جنبه ی همگانی می یابد. هگل می افزاید که نماد در هنر ، با این معنا تفاوت دارد، زیرا زیرا در هنر اساس بر ابهام است و شکل ها خودشان نیستند، چیز دیگری را هم بیان نمی کنند، تنها بدان اشاره دارند. این منش کلی هنر، در هنر نمادین به حد افراط می رسد. از اینجا معنای حرف هگل را می فهمیم که گفته است> “ابواهول نماد نمادگرایی است”.هنر نمادین در افسانه ها، تمثیل ها و ادبیات فولکلوریک  راه زوال را می پیماید و گسست کاملی میان شکل و محتوا رخ می نماید.در هنر نمادین انسان غایب است. خدایان از اانسان برتر و مقترترند و در اشاره به آنها نیازی به یادآوری زندگی انسان نیست. نمی توان در خدایان هیچ جنبه انسانی یافت ، پس انسان غایب می شود.هنر نمادین شکل اشاره ای است به محتوای سربسته و رازآمیزی که خود را آشکار نمی کند.

هنر کلاسیک:

در این هنر درونمایه ی اندیشگون با عنصر حسی همخوانی می یابد، پس روح اینجا دیگر نیازمند اشارت و نماد نیست. روح در ابژه ها و در جسم معنای مستقیم خود را می یابد، بر خلاف هنر نمادین ، در هنر کلاسیک یگانگی شکل و محتوا مطرح می شود. هگل از پیکر سازی یونانی همچون کامل ترین شکل بیان تعادل موزون و صریح یاد می کند. هنر کلاسیک از انسان آغاز می کند، همانطور که در اندیشه های فلسفی سرانجام انسان را مرکز و معیار هر چیز می نامد. حتی خدایان منش ها و خواست های انسانی دارند.  روح اینجا چنان محدود و کرانمند است که در بدن جای گیرد، و برای ادراکش نیازی  به نمادگرایی نباشد. هگل می گوید که روح در مقام روح، در واقع همواره عنصری سوبژکتیو است، آگاهی درونی است از خودش ، و همواره “من” است.هگل از این تندیس ها و از هنر پیکرسازی یونانیان به عنوان “کنش دینی ” یاد کرده. در این هنر به روی کلیت ذات خدایی تکیه می شودزیرا کلی، آن وحدتی است که از هر گونه جدایی و اختلاف و ستیزه برکنار است.هنر کلاسیک از اینرو راه زوال را پیمود که تصور امر مقدس و الاهیتی که در این هنر وجود داشت ، به تدریج جنبه ی ناکامل خود را آشکار کرد. گوهر امر مقدس، یا ذات خدایی باید روحی بی مرز ، آزاد و بی پایان باشد در حالی که خدایان یونانی نه آزاد بودند و نه بی مرز. در هنر رمانتیک شکل اشارتی به چیزی متعال نیست، چون این نکته به یقین دانسته شده که روح ناکرانمند در خود وجود و حضور دارد و به هیچ اشاره ای هم بازشناخته نمی شود.

هنر رمانتیک:

در این هنر تعادل ، هماهنگی و جنبه ی موزون هنر کلاسیک از میان می رود. اینجا درون مایه ی اندیشگون فراتر و مقتدرتر از شکل حس پذیر است. جسم انسانی محدودتر از آن دانسته می شود که بیانگر امر مقدس و مورد تعالی باشد. روح گسترده است و در محدودیت جسم جا نمی گیرد. هنر رمانتیک از هنر کلاسیک به دلیل همین نگنجیدن روح معنوی در شکل حس پذیر جداست، و از هنر نمادین به دلیل نابسندگی زبان رمز و راز جداست. در یک کلام در هنر رمانتیک روح یا معنا بر شکل چیره می شود. هنر نقاشی بیان کامل این ادراک مسیحی است، آنچه نشان می دهد همین بی کرانگی روح است، نه خور روح. در گام بعد شعر و موسیقی نیز از این استعلای روح خبر می آورند. روح مدام به سوی چیزی فراتر از تصور ، چیزی دست نایافتنی و متعالی حرکت می کند و چون بدان دست نمی یابد به سوی زندگی جسمانی بازمی گردد. پس نکته ی مرکزی این هنر زندگی درونی روح است و ذهنیت ناب و مطلق. بحث هگل از هنر رمانتیک نمایانگر ناکاملی این هنر است . اینجا میان ایده آل یا محتوا با پیکربندی حسی فاصله افتاده است. روح رمانتیک در بازگشت به خود، خود را بازنمی یابد. زبان رمانتیک زبان ناسازگاری، ناهمخوانی و از هم پاشیدگی است. بر خلاف زبان هنر کلاسیک که زبان هماهنگی و وصل بود(ص 110-106 . بلبک احمدی.حقیقت و زیبایی)

پنج هنر نظام هگل

هگل از پنج هنر در نظام هنرها نام می برد که این رسالت آشکارکردن توان های نهانی روح را به عهده گرفتند، و آن ها را به شکل های متفاوتی به انجام رساندند: معماری، پیکرسازی، نقاشی، موسیقی و شعر. شیوه ی معرفی و ترتیب این هنرها استوار است به همان نظام  دسته بندی تاریخی که هگل از سه گونه هنر نمادین، کلاسیک، و رمانتیک طرح کرده بود. معماری هنری نمادین است. هنری در پایین ترین جایگاه در پایگان هنرها، که پیرو قوانین مکانیکی جاذبه است، و نه قوانین ارادی انسانی. مجسمه سازی هنر کلاسیک است. ماده ی خام در آن با قاعده های زندگی بیرونی و درونی انسانی شکل می گیرد، و یگانگی شکل و محتوا پدید می آید. نقاشی و موسیقی و شعر هنرهای رمانتیک هستند. نقاشی یکی از سه ساحت مادی را حذف می کند که در مجسمه سازی نکته مرکزی بود. نقاشی نه ماده بل نمایش را پیش می کشد، و ذهن را برتر از ماده می یابد. موسیقی از این نیز پیش تر می رود  و مکان و ابعاد را نفی می کند . این هنری است به طو ر ناب ذهنی. در موسیقی مورد ابژکتیو به طور کامل حذف می شود. این هنر ذهنی ترین و عاطفی ترین هنرهاست. در شعر نیز اعتبار این ذهنیت را می شود یافت. اینجا نه فقط مکان و ساحت ها، بل تداوم و حضور هر عنصر مادی از میان می رود. دستمایه ی شاعر جز خیال ناب نیست. شعر هنر کلی و همنماد تمامی هنرهاست. اندیشه ی ناب است که خود از خود چیزی ارگانیک و کامل می سازد.

هگل در مباحث مربوط به شعر، از هنرهای نمایشی و دراماتیک به عنوان شعر دراماتیک یاد کرده. او از شعر نمایشی در برابر دو گونه یدیگر شعر یعنی شعر حماسی و تغزلی یاد کرده. شعر نمایشی دو گونه ی زندگی روح ابژکتیو  و روح سوبژکتیو را با یکدیگر ترکیب می کند و هر دو گونه ی شعر تغزلی و حماسی را با خود همراه دارد.

هم رخدادهایی در جهان بیرون را برای ما تشریح می کند و و به این اعتبار عینی و ابژکتیو است و هم رخدادهای درونی و ذهنی را وصف می کند و از حالت های نفسانی شخصیت ها سخن می راند و به این معنا سوبژکتیو است.او تاکید کرده که در درام نو عنصر ذهنی بر عنصر عینی سلطه دارد. (ص111 و112 . بلبک احمدی.حقیقت و زیبایی)

پروين اعتصامی و عطار نیشابوری

 

اعتصامی و عطار نيشابوریعناصری مانند زیبایی، تخیل، سبك ، خلاقیت، نوآوری، احسان و عاطفه در برجستگی و مطلوبیت آثار هنری نقشی اساسی دارد. اما به کار گیری مجموعه‌ی این عناصر كه باید آن‌ها را عناصر هنری نامید، به تنهایی موجب پیدایش اثری برتر و ماندگار نمی‌شود و عنصری مهم‌تر، كه همان پیام یا محتوای اثر است، نقش اساسی‌تر را بر عهده دارد

پروين اعتصامی و عطار نيشابوری

عاشقان را ملت و مذهب خداست                     ملت عشق از همه دین‌ها جداست

عناصر هنری

عناصری مانند زیبایی، تخیل، سبك ، خلاقیت، نوآوری، احسان و عاطفه در برجستگی و مطلوبیت آثار هنری نقشی اساسی دارد. اما به کار گیری مجموعه‌ی این عناصر كه باید آن‌ها را عناصر هنری نامید، به تنهایی موجب پیدایش اثری برتر و ماندگار نمی‌شود و عنصری مهم‌تر، كه همان پیام یا محتوای اثر است، نقش اساسی‌تر را بر عهده دارد.

به عبارات دیگر زمانی كه عناصر هنری به عنوان ابزاری نیرومند در خدمت ارائه‌ی پیام و اندیشه‌ای خاص قرار می‌گیرد، از پدید آمده را به مراتب قوی‌تر و برجسته‌تر معرفی می‌كند و در حقیقت رسالت واقعی هنرمند هم جز این نیست كه با هنر خود پیام، اندیشه و یا احساس جهت‌داری را منتقل یا معرفی می‌كند. بدیهی است كه بن‌مایه‌ی پیام و محتوا هر چه غنی‌تر و قوی‌تر باشد و به خصوص از بستر یك جهان‌بینی ارزشمند و مستحكم برآمده باشد، اثر هنری جاذبه و برتری بیش‌تری خواهد داشت.

آن چه اثر ادبی را ارزشمند، جهانی و جاویدان می‌سازد، پیام و محتوای اثر است كه قطعاً مبتنی بر یك جهان‌بینی نیرومند دینی یا انسانی است.

پروين قبل از هر چیز شاعر تربیت و اخلاق است اما تربیت و اخلاق مبتنی بر اندیشه‌ی عرفانی. عرفان او تحت تأثیر تصاویر عرفانی – اخلاقی سنایی، عطار، مولوی، سعدی ، حافظ و … است. در قصیده‌ی جامه‌ی عرفان از لحن و فكر مولانا متأثر شده و در شعر كعبه‌ی ازل از شور و حال و درد عطار حكایت می‌كند. درد و همدردی با همنوع از زبان و بیان و محتوای او نمی‌افتد سخنان او در پرده‌ی اخلاق و ادب تنیده و همه جا تقوا، فضیلت و پاكدامنی را رعایت كرده است. توانایی و توفیق پروين در گرو اخلاقیات اوست. او مروج اخلاق است و نمونه‌ی معتبر از آدمیت و شرافت انسانی را ارائه می‌دهد. هر چند ارتباط پروین را با عرفان چندین عمیق نمی‌یابیم و به ژرفای اندیشه‌های عطار، سنایی و مولانا نیست ولی مفاهیم عرفانی را كه از صافی اخلاق می‌گذراند، شعر او دلنشین و مؤثر واقع می‌شود. او در انواع شش‌گانه‌ی قالب‌های شعری تك بیتی، رباعی، غزل، قصیده و قطعه و مثنوی موضوعات را با عشق و محبت پیوند می‌زند، عشق به خدا، حق، حقانیت و مردم؛ دیوان او با همراه داشتن كمال هنری و میراث غنی، از فرهنگ و عرفان اسلامی ایرانی حكایت دارد و نشان از روحی دارد كه بزرگواری بایزید بسطامی، ایثار مالك دینار، شجاعت نجم الدین كبری، عشق و محبت رابعه بنت كعب، صلابت گفتار ناصر، اخلاق و والا منشی سنایی عذوبت و روانی سعدی را در خود جمع آورده است اخلاق و عشق به انسانیت و مكارم و فضایل با رعایت ایجاز، برای پروین مقدم بر هر امر دیگری است زیرا همه چیز را با معیار اخلاقی می‌سنجد و قبول می‌كند. تسلیم و رضا برای او از اصول مسلم و تردید ناپذیرند.

پروين در مثنوی «عشق حق» مناظره‌‌ای را با فكر عرفانی ترتیب می‌دهد و با چیره‌دستی اوضاع ظاهری دیوانه‌ای را شرح می‌دهد به ظاهر مجنون ولی در باطن از هر عاقلی خردمندتر است كه یادآور شرح حال عقلانی مجانین و دیوانه و شان عاقل در غزلیات عطار است. از شاهكارهای اخلاقی پروین مثنوی «كعبه دل» است كه مقصود عالی و پر نغز خویش را با بیانی دل نشین بیان می‌كند در این مثنوی كلماتی، شور و حال عرفانی شار را القا می‌كند. بعضی از غزلیات پروین جنبه‌ی عرفانی بسیار قوی دارد و از عشق عرفانی متموج و یادآور غزلیات سنایی و لسان‌الغیب است. پروين با تأسی به عرفان بزرگ هشدار می‌دهد كه پای بند دنیای درون و نفس اماره نباشیم. اشعار پروين از شخصیت هنری او منشعب می‌شود و این هنر تركیبی است از فرهنگ اسلامی، عرفانی و پشتوانه‌ای از سنت‌های ادبی گذشتگان ایران زمین، نفس را مطابق تعبیر عرفا می‌شناخت . مهر، عطوفت، علم، فضایل و همت را طریقه‌ی رستگاری می‌دانست. عشق او عشق واقعی است. آن عشق كه عرفا و سالكان راه طریقت به آن سر نیاز فرود آورده‌اند عشقی كه اساس هستی انسان بر آن استوار است. عشقی كه خمیرمایه‌ی ادبیات عرفانی است، عشقی كه با درخشندگی نور روح، پر رونق شده است. ابیات او سرشار از فكر عرفانی و روح فانی در حق و حقیقت است. جلوه‌های فكر عرفانی ایرانی در فکر و ذهن این سخنور روزگار ما چنان اثر گذاشته و با روح او عجیب شده كه گویی عطار را در پیش رو داریم. اصطلاح همت و غیرت كه مورد تأیید و اشاره عرفاست در پروین، اخلاق مردانه‌‌ای به وجود می‌آورد كه هر دو رویكرد روح است. جز به شعر و هنر خود دل نمی‌بندد و هر دو را ارزش می‌داند.

پروين با آمیختن باورهای دینی و تجارب عرفانی منشا نوعی خاص از ادبیات شد كه در عین اشتمال بر مارف اخلاقی، مبتنی بر دین و منشا عرفان بود. در خور تأمل است كه تعلیم عرفانی تا آن جا معقول خاطر این ستاره‌ی ادب پاری است كه برای تهذیب جامعه نافع افتد و موجب تعدیل اخلاق اجتماع شود. عرفان پروين، عرفانی اجتماعی و واقع گراست و ناظر بر تأمین سعادت و خیر برای افراد جوامع انسانی از طریق پیروی از شریعت پروین شاعری است اخلاقی – عرفانی – اجتماعی و گواه این مطلب موضوعات شعری اوست، ستایش علم و خرد، عدالت خواهی ، عقیده به مشیت الهی تشویق به كار نیك و نهی از ظلم و بدكرداری، استبداد ستیزی و مبارزه با ستم و ستمگری، دعوت به سعی و عمل و كار و كوشش دین باوری و خداخوانی و خداجویی، شفقت به هم نوع، یاد مرگ و پندآموزی، احساس غربت، خداشناسی، روانشناسی، جهان ‌بینی و طبیعت….

پروين شاعر اخلاق و عرفان است و عطار شاعر عرفان و اخلاق

عطار نیشابوری از عارفان شاعر و شاعران عارف بزرگ قرن 6 و 7 است. آثار اصلی او عبارت است از منطق‌الطیر، مصیبت‌نامه، الهی نامه، اسرار نامه، مختارنامه و….

عطار نیشابوری مرد دین است و زهد و عرفان به همین جهت آن چه از علم، ارتباط با این مسائل داشته باشد می‌پسندد و آن را الهی می‌داند و آن چه از مقوله‌ی دین خارج باشد لاینفع می‌داند.

عقل رادر شرع باز و پاك باز

بعد آن در شوق حق شو، بی مجاز

تا چو عقل و شرع شوق آید پدید

آن چه می‌جویی، به ذوق آید پدید

منطق‌الطیر یك دوره سیر و سلوك

عرفانی سالكان راه خداست.

از مقامات تبتل، تا فنا

پله پله تا ملاقات خدا

یارسول‌ا….بس درمانده‌ام

باده در كف، خاك بر سرمانده‌ام

بی‌كسان را كس تویی در هر نفس

من ندارم در دو عالم جز تو كس

(منطق الطیر)

و مصیبت نامه‌ی عطار، سفر مسافر سرگردان است كه برای یافتن حقیقت نزد چهل چیز و چهل كس می‌رود و بنا به مقتضای حال از آیات و روایات بهره‌ی كامل می‌گیرد:

قصه‌ی انّی انا ا.. زان توست

سدره و طوبی به هم، در شان توست

خواجه‌ی كونین، منت از تو یافت

در نماز، انگور جنت از تو یافت

(مصیبت نامه)

در مختارنامه باحضرت دوست می‌گوید:

فرماندی ملك انبیا كیست؟ تویی

مصداق تعز من تشاء كیست ؟ تویی

روش نظر لد رای كیست؟ تویی

هم دامن خلوت دنا كیست؟ تویی

(مختار نامه)

عطار در كتاب خردنامه در شرح فضیلت امام حسن(ع) می‌فرماید:

امامی كو امامت را حسن بود

حسن آمد كه جمله حسن ظن بود

همه حسن و همه خلق و همه حلم

همه لطف و همه جود و همه علم

ز جودش هفت دریا هشت آمد

ز شوقش نه فلك در گشت آمد

(خردنامه)

در مظهر العجایب عطار آمده است:

از جمیع انبیای هر زمان

شد نبوت ختم بر احمد، بدان

بعد از آن ختم ولایت بر علی است

نور رحمت از كلام او جلی است.

(مظهر العجایب)

زبان شعری عطار نیشابور، زبانی ساد، اما بسیار گرم و آتشین است. ان زبان با این سوز و حال و سادگی، وقتی كه با مفاهیم آیات همراه می‌شود، پختگی و غنای در خور توجهی پیدا می‌كند و آن چنان گرم و آتشین می‌شود كه الحق «تازیانه‌ی عرفان» می‌شود و راهروان راه حق راگرم می‌كند و سراندازان و پای كوبان تابه مقصد و مقصود می‌كشاند. حق راگرم می‌كند و سراندازان و پای كوبان تا به مقصد ومقصود می‌كشاند.

روح عرفان اسلامی، عموماً ، و روح عطار نیشابوری، خصوصاً با روح آیا و روایات آمیخته است ، به طوری كه اگر مفاهیم و آیات و روایات را از آثار عطار برگیریم چیزی قابل ملاحظه نمی‌ماند. از این روست كه عطار را شاعر عرفان اسلامی می‌نامیم و پروین را شاعر اخلاق اسلامی كه پروین اخلاق را جزء انفكاك ناپذیر دین دانسته‌اند و این نظری است كه پیروان ادیان الهی و گروه عظیمی از متكلمان به آن اعتقاد دارند و در میان تمام ادیان، دین اسلام بیش‌ترین تأكید را بر آن دارد.

چهار چوب اخلاق‌گرایی پروین و دقایق و مولفه‌های آن بر اندیشه‌ی عرفان اجتماعی مبتنی و سخنان او مورد تحسین و عرفان است.

  • مرو راهی كه پایت راببندند
  • مكن كاری كه هشیاران بخندند
  • گه تدبیر عاقل باش و بینا
  • ره امروز رامسپار فردا

عرفان اسلامی و اخلاق اسلامی منشا در دین مبین اسلام داردكه الهام‌گیری از آیات و روایات در ادبیات و اشعار پروین و عطار نمایانگر مهم‌ترین وجه اشتراك این دو مقوله است. اشعار پروین و عطار سرشار از مفاهیم قرآنی و روایی است از جمله: رو سیه كردن از فقر.

از فقر رو كردم سیه، عطار را كردم تبه

رفعت‌ رها كردم به ره، وز خویش بیرون آمدم

(عطار)

اشاره به حدیث «الفقر سواد الوجه فی الدارین»

آن ندیدی تو كه ابلیس لعین

ز آتشی ننهاد روپیش بر زمین

(عطار)

اشاره به آیه‌ی « و اذا قلنا للملائكه اسجدو لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استكبر»

بد و نیك من و تو می‌سنجد

گر كه كوهی و گر پر كاهی است

(پروين اعتصامی)

اشاره به آیه‌ی «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره»

قطره‌ها كز جویباری می‌رود

از پی انجام كاری می‌رود

(پروين اعتصامی)

اشاره به هدفدار بودن خلقت : «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما الا بالحق»

برخورد افلاطون با شاعران

در جمهوری اساس استدلال افلاطون در طرد شاعران از آرمانشهرش کارکرد منفی آنان در آموزش جوانان است. به گمان افلاطون نخست باید روشن شود که “افراد جامعه ی ما در کودکی چه نوع سخنها و داستانها را درباره ی خدایان باید بشنوند و کدام نوع را نباید بشنوند”، تا بعد آشکار شود که کار کدام دسته از شاعران و نویسندگان پذیرفتنی است و کار کدام قابل قبول نیست.(16-ص 951)کتاب سوم جمهوری شرح تحمیل نظریات است بر شاعران.جمله ی “باید از شاعران بخواهیم که این را بگویند،و آن را نگویند” تکیه کلام افلاطون در این کتاب است. از این رو هر چند که افلاطون شاعر بااستعداد و همه فن حریف را “مردی مقدس و اعجاب انگیز”می خواند، باز او را با احترام از شهر بیرون می کند، و می گوید:”برای کشور خود شاعران ساده و ناتوان تر را ترجیح خواهیم داد که به تقلید مردان آزاد و شریف و پیروی از اصول تربیت مردان جنگی قانعند”در قوانین این سخت گیری به آنجا می رسد که هر گونه نوگرایی و بدعت مایه ی فساد شناخته می شود:(زیرا چنین وضعی در روحیه و اخلاق جوانان این اثر را می گذارد که از هر چه کهنه و قدیمی است روی بر می گردانند و به هر چه تازه است می گرایند. ااز این رو بار دیگر می گویم خطری بزرگتر از این برای جامعه نمی توان تصور کرد که جوانان آن بدین گونه بیاندیشند) (18-2239-2238)افلاطون سپس قانون خود را وضع می کند:”شاعر نباید در اشعار خود مطلبی بیاورد جز آنچه به حکم قانون ، شایسته و زیبا و خوب شمرده شده است. در ثانی حق ندارد اشعار خود را پیش از آنکه به پاسداران قانون و داورانی که بدین منظور معین شده اند ارائه کند و موافقت آنها را بدست آورد، در دسترس مردم عادی بگذارد. این داوران همان کسانی هستند که برای وضع قواعد لازم درباره موسیقی و نظارت بر تربیت مردم انتخاب کرده ایم”.(19-ص2244)

16-17-18-19………………افلاطون، دوره آثار، برگردان م. ح. لطفی، تهران، 1355(1367)
ص 59 و60 کتاب حقیقت و زیبایی، نشر مرکز، 1380، بابک احمدی

اتوبوس زمان

اتوبوس زمان

مسافری ؟ کی؟کچا؟ چگونه

اولین قدم را برمی داری ، وارد اتوبوس می شوی . دور و برت را نگاه می کنی با خودت فکر می کنی . کجا برای نشستن بهتر است. اتوبوس خالی است و هر جایی که بخواهی می توانی انتخاب کنی بی آن که مجبور باشی . . . . . فکر می کنی باید جایی بنشینی که باید همه را و همه اطراف را ، درون را و برون را خوب ببینی ، نه فقط راست ، نه فقط چپ . نه فقط بالا ، نه فقط پایین، همه جا را و خوب بتوانی تماشا کنی. حرکت را، حرکت زمان را ، حرکت تاریخ و حتی حرکت زمین را.

اتوبوس بی درنگ راه می افتد و تو را با خود می برد. تو مسافر زمانی و احساس و اندیشه ات مسافران تو و شاید هم تو مسافران آن ها . به هرحال راه می افتی و همه را راه می اندازی. همه دنبال شما می آیند؛ درخت ها، دیوارها، تیرهای چراغ برق، مسافران مانده در ایستگاه های شلوغ انتظار و . . .

سرت را بر می گردانی آن ها هم دیگر به دنبالت نمی آیند، و شاید هم تو فکر می کنی که نمی آیند. بر می گردی به خودت، به خود خود خودت . به سرزمین خاطره ها، به سرزمین رویاها و به رویاهای بی سرزمین ، به ده، بیست، سی سال پیش . راستی چند، چهار فصل را پشت سر گذاشتی ؟ آیا پشت سر گذاشتی یا روزگار تو را پشت سر گذاشته است؟

جیغ ترمز تو را به یاد می آورد و دیگری و دیگران را از یاد می بری؛ زنی با یک پرش به بالا ، نقش زمین می شود همهمه همه گوش هایت را پر از سر و صدا می کند .

یکی می گوید: بی انصاف !

دیگری می گوید : راننده نیستند که !

. . . می گوید: چه بی احتیاط آخر در اتوبان این طوری از این طرف به آن طرف می روند؟ یکی می گوید : بیچاره

دیگری : تقصیر خودش بود.

هر کس چیزی می گوید و تو فقط ناله های کودکانش را می شنوی و می گریی. راستی برای چه می گریی؟ و با اشک های داغت گونه های تب دارت را زخمی می کنی؟ برای زن بیچاره ؟ کودکان بیچاره؟ راننده بیچاره؟ و یا مسافر همیشه، مسافر بیچاره .

مسافری که زمان او را با خود می برد . اما جهت و هدف و نهایتش به خود بستگی دارد، مشکل این است که چه می کند؟ و کجا می رود؟ در جهت گم شدن یا پیدا شدن؟ اتوبوس ایستگاه های زیادی را پشت سر گذاشته است ، حافظ ، سعدی ، فردوسی ، رودکی . به انقلاب می رسد توقف می کند تا مسافرانش را پیاده کند. عده ای می خواهند سوار شوند و نمی دانند آخر خط است . صدای مسافر کشی در گوشه میدان تو را به خود می آورد؛ آزادی، آزادی! با خود می گویی: دو نفر فقط دو نفر؟ می خواهی پیاده بروی .

بهتر است با ماشین بروم تا کمتر انتظار بکشم . اتوبوس هم که انقدر آرام حرکت می کند و توقف دارد که تصور می شود برای رسیدن به آزادی تا قیامت باید تحمل کرد . حتی اگر سریع السیر هم باشد و فقط ایستگاه های خوش، بهبودی، شادمان را توقف داشته باشد. حتی اگر چراغ عای راهنما آن را مجبور به توقف و مکث طولانی نکند، حتی اگر عابران پیاده، چراغ و عبور از خط کشی را رعایت کنند، حتی اگر رانندگان عجول، قوانین عبور و مرور و چراغ راهنما را مراعات نمایند و حتی اگر  . . .

این بار صدای سوت قطارهای (اگر) تو را به خود می آورد.

اگر خیابان های هستی در دست تعمیر نباشد . اگر کارگران مشغول کار نباشند . اگر ترمز های تند و پی در پی اتوبوس صدمات جانی مانند سر شکستگی ، کمر شکستن و . . . به بار نیاورد.اگر . . . اگر، اگر نبود، چه خوب بود . و تو می بینی اتوبوس هنوز به آزادی نرسیده، خراب می شود. و تو چمدان پر از اندیشه و احساست را با تمام سنگینی به سینه می چسبانی تا دور از هجوم مسافران خسته و خشمگین و شتابزده ، محفوظ بماند. و بعد آرام آرام به راهت ادامه می دهی.