کتاب “باغ سوخته” خاطرات سرهنگ جانباز علی قمری است که بازهی زمانی پیش از انقلاب تا پایان جنگ را دربرمیگیرد. با توجه به حضور طولانی سرهنگ قمری در جبههها و نیز رعایت ترتیب زمانی خاطرات، این کتاب تصویر جامع و بدیعی از دفاع مقدس را پیش روی خواننده میگذارد.
گزیده هایی از متن کتاب «باغ سوخته»:
- «عراقیها یکییکی خانههای مردم را اشغال میکردند و در آنها مستقر میشدند. در بعضی از خانهها هم تعدادی از نیروهای ما مستقر بودند و سعی میکردند عراقیها را بیرون کنند. دیگر نیروهای دو طرف درهم پیچیده بودند. نحوهی عمل نیروهای ما به این صورت بود که ابتدا نارنجکی به داخل خانهای میانداختند و گاهی عراقی را کشته و یا اسیر میکردند. خود من هم در چند مرحله در این نوع عملیات حضور داشتم و با آنکه این همه تلاش میکردیم میدانستیم این کار بیحاصلی است. چرا که عراق به جای هر نیرویی که از دست میداد یک یا چند نفر دیگر را جایگزین میکرد و ما هر نفر را که از دست میدادیم عملا از آمار و استعدادمان کاسته میشد. وضعیت و نحوهی جنگ عراقیها به این صورت بود که فقط 24 ساعت میجنگیدند و بلافاصله عوض می شدند در صورتی که ما که نیروی مقابل آنها بودیم گاهی 72 ساعت بدون خواب و آب و غذا و استراحت میجنگیدیم.»
- «هر روز که میگذشت نیرو و توان ما به علت بیخوابی، خستگی و بیغذایی تحلیل میرفت و حتی روحیهها تضعیف میشد. من مجبور بودم هر از گاهی برای نیروهایی که دور و برم بودند سخنرانی کنم و به آنها روحیه بدهم. خوشبختانه آن روز هم یک اتفاق نادر افتاد؛ از آبادان برای ما غذای گرم آوردند. ما در گروههای ده نفری جمع شدیم و غذایمان را که عدهای روی گونی و کارتن ریخته بودند و عدهای روی سنگفرش، خوردیم. الحق غذای آن روز خوشمزه بود و خیلی چسبید، انگار در بهترین رستورانهای دربند تهران نشستهایم و غذا تناول میکنیم. پس از خوردن غذا فرصت را غنیمت شمردم و شروع به صحبت کردم. سخنان من آنقدر تاثیرگذار بود که احساس کردم خستگی تمامی آنها از بدنشان خارج شده و آمادهی ماموریت هستند.
در اینحال دو نفر پیرمرد و سه خانم میانسال به ما نزدیک شدند و اعلام کردند میخواهند به ما کمک کنند. از یکی از آنها پرسیدم: «تا حالا کجا بودید»؟
گفت: «ما فکر میکردیم سپاه مانور دارد و صدای گلولهها به خاطر مانور آنهاست».
گفتم: «شما چه کمکی میتوانید بکنید»؟
گفت: «ما جلوی شما میایستیم اگر عراقیها گلوله انداختند به ما بخورد تا شما بجنگید».
وقتی این صحبتها را سرباز تقیزادهی عربزبان برای ما ترجمه کرد، همه بیاختیار اشک شوق ریختیم و با تمام وجود از آنها تشکر کردیم. آنها هم با نهایت محبت با ما صحبت کردند و رفتند.»
پیشنهاد کتابهای مرتبط با ادبیات دفاع مقدس:
آثار دکتر محمدرضا سنگری نیز دریچه ی تازه و کاملی به نقد و تحلیل ادبیات پایداری به دیدگانتان خواهد گشود:
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.