کتاب “عاشق ناشی” شامل 12 داستان کوتاه است از موسی بیدج، مترجم، شاعر و پژوهشگر نامآشنا. در داستانهای این کتاب فضای فرهنگی اجتماعی و ارتباط انسانها با یکدیگر و جامعه بازتابانده شده است. کتاب زبانی روشن و ساده دارد و بی هیج پیچیدگی در کلام و بدون حاشیهپردازی به موضوع داستان میرسد. عنوان داستانها به شرح زیر است:
– قتلی بزرگ از نوع بیاهمیت
– عاشق ناشی
– بوی باغچهی بارانخورده
– بعد از هجرت
– ما پر از عباسیم
– مرد سامسونت به دست ِ عینک به چشم
– ادبیات متعهد
– خاطرات پربار مترجمی پرکار
– آوازی برای غربت راجو
– فانوسخانه
– کلاف قرمز
– سایه
رسول نژاد –
داستانهای جالب و با زبان ساده و موضوعات تفکر انگیزی داشت
شقایق هاشم زاده –
داستان بوی باغچه باران خورده و داستان ما پر از عباسی را بیشتر دوست داشتم. زبان نویسنده زبانی ساده ولی عمیق است. از آقای موسی بیدج کارهای ترجمه و شعر را خوانده بودم. داستانهای ایشان هم مثل اشعارشان فضایی بی تکلف و واقع گرا دارند. مجموعه همیشه چه زود دیر میشود و شعرهایی که در کوچه میدوند را از ایشان خوانده ام و بهره برده ام. مجموعه داستان عاشق ناشی هم از نظر من فرقی با یک مجموعه شعر عاشقانه ندارد، چرا که همان ذهن شیدا و شورمند است که در لباس ناظری کمحرف با نگاهی عمیق نشسته و از نزدیک و دور وقایع و گفتگوها و تصویرهای روایتش را برایمان بازگو میکند. از نویسنده محترم برای قلم ارزشمند و اندیشه های والایشان قدردانی میکنم. همچنین ناگفته نماند که داستان خاطرات پربار مترجمی پرکار هم داستان قابل توجه و تامل برانگیزی بود